مرا آفرید آن که دوستم داشت

۱۵۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «واگویه» ثبت شده است

سیدنا الاستاد علامه طباطبایی را خدا غریق رحمت کند! المیزان را باید در این ‌گونه از موارد شناخت. درباره منافقین در بعضی از آیات دارد که ﴿لاَ یذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلِیلاً﴾؛ اینها کم به یاد خدا هستند. 

خب منافق که اصلاً به یاد خدا نیست، چون خدا را قبول ندارد قیامت را قبول ندارد؛ این طور نیست که گاهی به یاد خدا باشد. آن ‌که گاهی به یاد خداست و گاهی غافل است، جزء ﴿وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾ است که در کنار منافقین به آنها اشاره شده؛ بله، آنها که «ضعیف الایمان» هستند این ‌طورند؛ اما منافق اصلاً به یاد خدا نیست، چون ﴿هُمْ لِلْکُفْرِ یوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلایمَانِ﴾. 

 

وقتی کسی از کافر بدتر است که ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الأسْفَلِ مِنَ النَّارِ﴾، اصلاً خدا را قبول ندارد تا اینکه کم به یاد خدا باشد! 

 

در این جا یک روایت هست _ ایشان غالب این روایات را خوب بررسی می‌کنند و لطایف آن را در بحث روایی ذکر می‌کنند _ روایت این است که امام (علیه السلام) فرمود منافق فقط ‌در جایی که دنیا مطرح است، 

ـ قرآن چاپ می‌کند، 

ـ سخنرانی می‌کند و مانند اینها؛ در جایی که دنیا مطرح است و فقط برای دنیا کار می‌کند. 

 

منافق تظاهر به دین می‌کند نه اینکه برای خدا و قیامت کاری کند، چون اصلاً به اینها معتقد نیست. 

 

اصل اوّل این است که فقط و فقط برای دنیا کار می‌کند؛ اگر قرآن چاپ می‌کند، اگر مجلس تشکیل می‌دهد، اگر تسبیح در دست می‌گیرد، هر کاری می ‌کند فقط برای دنیاست. 

اصل دوم اینکه ﴿مَتَاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ﴾؛ دنیا چیز اندکی است. 

اصل سوم اینکه چون فقط برای دنیا کار می‌کنند و لاغیر، پس ﴿لاَ یذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلِیلاً﴾. 

 

شبهه این است که منافق اصلاً خدا را قبول ندارد تا کم یا زیاد به یاد خدا باشد؛ امام فرمود منافق برای دنیا خدا را یاد می‌کند و دنیا هم متاع قلیل است! 

 

آیت الله العظمی جوادی آملی/ پیاده‌سازی سخنرانی؛ سوره مبارکه فتح جلسهپ نجم (۱۳۹۵/۰۳/۰۸)

 

«تا این جا کوشیدم دو نکته را معلوم نمایم. این دو نکته تقریباً هم ارز در تفکر شریعتی است. یعنی در تفکر دینی شریعتی از یک سو با یک شیعه‌گری انقلابی و سیاسی مواجه‌ایم. شیعه‌گری آنچنان که با مفاهیم و مسایل روز جهانی منطبق باشد. و از یک سو هم با معناگرایی فرادینی به مفهوم امر مشترک همه ادیان الهی و غیر الهی، رو به روییم. این معناگرایی فرادینی همچون روح سیال ادیان است که می‌تواند به عنوان خاستگاه و منشأ الهیات انسان گرایانه جدید در تفکر دینی امروز ایران مورد توجه قرار گیرد.»

 

 

قرائتی فلسفی از یک ضد فیلسوف/ معصومه علی اکبری/ ص. ۱۳۰

 

فکرش را بکنید یک ساعت در روز شریعتی می‌خوانم از نگاه یک فیلسوف یا جامعه شناس یا چیزی شبیه به این، بعدش دراز می‌کشم و گوش می‌دهم که همسرم از فردینان کوچولو برایم بخواند.

 

فردینان در توصیف زن‌ها و زن‌ها و زن‌ها و مردها و خصوصاً بوها مرا دچار غبطه می‌کند. وقتی از بوها می‌نویسد در ذهنم کنکاش می‌کنم ببینم من چه بوهایی را می‌شناسم و اگر روزی بخواهم بنویسم می‌توانم مثل او از بوی روغن سوخته و شاش سگ و لجن و دانتل و عطر خانم‌های خانه‌های اعیانی و… معجون بسازم؟

 

می‌بینم تنها بویی که یادم می‌آید و خیلی قوی در دماغم مانده است بویی است که وقتی کمدهای مادرم را باز می‌کردم می‌زد به صورتم. بوی گرمی بود. حقیقتاً مست کننده و سحرآمیز. اما هر چقدر فکر می‌کنم یادم نمی‌آید در کمدهای مادرم چی بوده که آن بو را ترکیب و تولید می‌کرده؟

 

آن بوی گرم که رگهای همه وجودم را منبسط می‌کرد و مثل آغوشش در برم می‌گرفت، بویی که بعد از مرگش موقع بوییدن روسری‌اش تا یک زمانی هنوز بود. اگر فردینان جای من بود چند عطر و ماده را ترکیب می‌کرد تا به این بو برسد؟

 

امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: اگر برای دانشی که خدا به من عنایت فرموده حاملینی می‌یافتم یعنی کسانی بودند که ظرفیت پذیرش و تحمل قبول آن را داشتند قطعا توحید و اسلام و دین و آئین را از کلمه «صمد» انتشار می‌دادم و چگونه برای من ممکن است در حالی‌که جدم امیرالمؤمنین علیه‌السلام هم چنین اشخاصی را نیافت..

 

قتاده فقیه اهل بصره به آن حضرت عرض کرد : به خدا قسم در مقابل فقهاء و پیش روی ابن عباس نشسته‌ام. در برابر هیچکدام اضطرابی که در حضور شما پیدا می‌کنم نگشته است امام به او فرمود: آیا می‌دانی کجا جای گرفته‌ای؟ تو در پیشگاه بیت رفیع ولایت، همان بیتی که قرآن درباره‌اش فرموده است: «فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أنْ تُرْفَع وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُه» در خانه‌هایی که خداوند خواسته است رفعت یابد و در آنها نام و عظمت خدا یاد شود، قرار گرفته‌ای.

 

حجت الاسلام و المسلمین عاملی/ برنامه سمت خدا 

 

آیه ۳۶ سوره مبارکه نور. 

 

 

«لامپرنت همچو حسى داشت نسبت به همه چیز، همه‌ش هم به‌خاطر زخم معده‌ش، یک زخم خیلى دردناک، زخم عمیق سوراخ سوراخ در دو انگشتى دهنه معده… همه عالم براى او چیزى بیشتر از ترشى و اسید نبود… فقط همین براش مانده بود که کارى کند که سر تا پا “بیکربنات” بشود… همه روز کارش این بود، فرقون فرقون بیکربنات مى‌خورد… باز موفق نمى‌شد خودش را خاموش کند! توى شکمش انگار انبرى بود که آتش‌ها را به هم می‌زد و همه دل و روده‌ش را خاکستر می‌کرد… بزودى دیگر چیزى غیر از سوراخ توى شکمش نمى‌ماند… سوراخ‌هایى که از آن ورشان ستاره‌ها می‌زد بیرون، با ترشى معده، زندگى براش طاقت‌فرسا شده بود…»

 

 

فردینان سلین/ مرگ قسطی/ صص. ۲۳۶ – ۲۳۷

 

یعنی هر کجا همدردی پیدا می‌کنم که مثل من با هیولا در نبرد است شاخک‌هایم تیز می‌شود. سلین حتی هیولا را قشنگ‌تر از من توصیف کرده است. با اینکه درد خودش نبوده. درد کس دیگری بود. می‌دانم. دارم شکسته نفسی می‌کنم.

 

اینکه تقریباً هر روز فرصت که دست می‌دهد دو کتاب متفاوت را همزمان می‌خوانم، مرا می‌برد به سال‌های خیلی دور وقتی یک کتاب را توی ماشین در مسیر رفت و برگشت به بیمارستان می‌خواندم و کتابی را در خانه.

 

به راستی که کتاب بهترین دوست آدمی است. گیرم امیر آقا موقع خواندن فلاکت‌های آقای فردینان می‌زند زیر خنده وقتی که من قلبم اینجا درد می‌گیرد. به قول او حتی فلاکت را هم طور قشنگی توصیف می‌کند. هرچند زندگی در فلاکت به هیچ وجه قشنگ نیست. زشت است. دردناک است. اگر به تنهایی کتاب را می‌خواندم بدون شک با چشم‌های اشک ریز ادامه می‌دادم. مچاله می‌شدم. چه بهتر که امیر آقا می‌خندد و حواس هورمون‌ها را پرت می‌کند.

 

در صفحه ۴۷۵ قرآن کریم آیات ۶۷ تا ۷۷ سوره غافر، در جایی که به درهای جهنم اشاره می‌کند ذهنم به تعداد درهای جهنم و بهشت پر کشید.

گویا درهای جهنم ۷ عدد و درهای بهشت ۸ عدد است. این وسط ذهنم درگیر چیزی شد که نمی‌توانستم جمع‌بندی کنم و یادم بیاید که روی کدام شاخه باید بنشیند این گنجشک ذهن من. 

تا اینکه یادم افتاد چند وقت پیش که درباره بازی مار و پله مطلب می‌خواندم، نوشته بود: «نسخه تاریخی ریشه در درس‌های اخلاق داشت، که در آن پیشرفت بازیکن به بالای صفحه نشان دهنده یک سفر زندگی پیچیده با فضایل (نردبان‌ها) و بدی‌ها (مارها) بود.

نردبان‌ها نمایانگر فضایلی مانند سخاوت، ایمان و فروتنی بودند، در حالی که مارها نمایانگر رذیلت‌هایی مانند شهوت، خشم، قتل و دزدی بودند. 

تعداد نردبان‌ها کمتر از تعداد مارها بود تا یادآوری کند که پیمودن مسیر خیر بسیار دشوارتر از مسیر گناه است.» (+)

به گمانم ذهنم خوب جایی رفت و شاخه را هم پیدا کرد ولی اینکه آیا قضیه همین است یا نه؟ الله اعلم.

مخلص کلام اینکه آن‌هایی که در این جهان در فرح و لاابالی‌گری گذران زندگی می‌کنند، در روز قیامت همانطوری که با رسیدن به دهان مار می‌سریدند پایین، به درون جهنم خواهند سُرید:

فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ (۷۲)

در آب جوشان و سپس در آتش سوزانده مى‌شوند.

*یسجرون: سجر: طبرسى فرماید: اصل آن انداختن هیزم در آتش است، سرخ کردن تنور، پر از آب کردن نهر نیز گفته‌‏اند.(لینک)

 

گزارش شده است که خانواده الشرع، که جولانی خود را به آن منتسب کرده است، به سمت‌های حساس جدید در دولت سوریه منصوب شده‌اند.

در دولت بشار اسد حداکثر، یکی از اعضای خانواده اسد فرماندهی لشکر چهارم گارد جمهوریخواه در ارتش را بر عهده داشت. بقیه امرای ارتش اهل سنت بودند. 

از سوی دیگر، جولانی مستقیماً اعضای خانواده‌اش را در پست‌های مختلف اطلاعاتی و انتقادی بوروکراتیک در پس‌زمینه حاکمیت تروریستی کنونی منصوب می‌کند.

آنها علنی خودشان کارهای بدتر از آنچه به اسد گفتند انجام می‌دهند و به این کار ادامه می‌دهند.

اگر اسد با دیکتاتوری کشور را اداره می‌کرد، حکومت جولانی چیزی بیش از یک استبداد و یک اداره قبیله‌ای نیست.

 

میلاد رضایی 

کانال (+)

 

*برگردان از ضرب‌المثل ترکی

 

[جناب مجاهدی نقل می‌کنند:] روزی در خدمت آقای مجتهدی صحبت از این بود که گاهی سیم انسان وصل می‌شود و گاهی نه! ایشان فرمودند: ما غالباً تصور می‌کنیم که این ماییم که سیم خود را با عوالم ماورایی وصل می‌کنیم! ابداً این‌طور نیست! مثل این می‌ماند که یک سیمِ موییِ ضعیفی مستقیماً به ژنراتور مولد برق وصل شود! که در این صورت شاهد ذوب شدن آن خواهیم بود. سیم از آن طرف وصل می‌شود و جریان برقی که متناسب با «ظرفیت وجودی» ما باشد از آن عبور می‌کند و به ما منتقل می‌شود. این‌ها تمثیل است، و الّا سخن گفتن از سیم و جریان برق در تبیین ارتباطات معنوی درست نیست. 

 

بعد فرمودند: آقاجان! در «مبدأ فیض» هیچ بخلی نیست. فیاض علی الاطلاق، علی الدوام فیض خود را بر عوالم هستی می‌بارد و هر موجودی به اندازهٔ سعهٔ وجودی و استعداد فطری‌ای که دارد از آن بهره‌مند می‌شود.

 

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست

در باغ، لاله روید و در شوره‌زار، خَس

 

در محضر لاهوتیان | زندگینامه عارف بصیر، جعفر آقای مجتهدی/ ص. ۱۹۸

 

* نام شاعرش را پیدا نکردم.

 

در صفحه ۲۶۱ قرآن کریم آیات ۴۳ تا ۵۲ سوره مبارکه ابراهیم به این آیات رسیدم.

وَقَدْ مَکَرُوا مَکْرَهُمْ وَعِنْدَ اللَّهِ مَکْرُهُمْ وَإِنْ کَانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ (ابراهیم: ۴۶)

به یقین آنان تمام مکر خود را به کار گرفتند، ولى مکر و حیله‌ آن‌ها نزد خداست گرچه کوه‌ها از مکرشان از جا کنده شود.

 

«إِنْ»: می‌تواند حرف نفی یا حرف شرط باشد. «اِن کَانَ»: نبوده است. اگر بوده باشد. اگر (إِنْ) حرف شرط باشد معنی آیه چنین می‌شود: آنان به نیرنگ نشستند و توطئه چیدند و خدا از نیرنگشان باخبر بود و آن را باطل و خنثی کرد، هرچند که نیرنگشان آن اندازه بزرگ و سترگ بود که می‌توانست کوهها را از جای برکند. (منبع)

 

فَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ (ابراهیم: ۴۷)

پس مپندار که خدا در وعده‌اش با پیامبرانش وفا نمی‌کند؛ زیرا خدا توانای شکست ناپذیر و صاحب انتقام است. 

 

در جای دیگری خداوند خطاب به مسلمانان و پیروان حضرت محمد صلوات الله علیه و آله می‌فرماید شما ندیدید پیامبران و پیروانشان را که به درجه‌ای رسیدند که با خودشان گفتند آیا خداوند ما را فراموش کرده و یاوری نداریم؟ (نقل به مضمون) این دو آیه نهایت توکل به قدرت شکست ناپذیر و انتقام گیر خداوند است. همان توکلی که امام خامنه‌ای در سخنرانی‌هایش با باوری قلبی و مطمئن به زبان می‌آورد. اینکه اصلاح‌طلبان و نو اصلاح‌طلبان اصولگرای سابق یا هر اسم سخیف دیگری که لایقشان هستند، می‌خواهند کودتای نرمی انجام دهند، آن نگرانی که در قلب ایجاد می‌کند را با توکل به خداوندی که قلب امام خمینی و امام خامنه‌ای را تسخیر کرده، آنچنان که لایق پروردگار است از بین می‌برد. 

گیرم شما هنوز در بند انتخابات مانده‌اید و گمان می‌کنید ۱۴ میلیون نفر که آگاهانه و قاطعانه به شما نه گفته‌اند، در بند نام یک کاندیدا هستند، همان فریبی که در دوره انتخابات با تمام قدرت به کار بستید ولی آن ۱۴ میلیون را مصمم و نیرومندتر مقابل خود دیدید.

 

این اقلیت بسیار نیرومند، (+) فریب این تخریب‌ها و دست و پا زدن‌ها برای تحریف اذهان انقلابی‌های اصیل ۵۷ی را نخوردند و نخواهند خورد. این ۱۴ میلیون همان گونه که امام خامنه‌ای درباره مقاومت و گسترش آن صحبت می‌کند، گسترش خواهد یافت و با یاری پروردگار آسمان‌ها و زمین نیرنگ شما را باطل خواهند کرد. ان‌شاءالله. 

 

 

 

نگاه به نامحرم، علاوه بر نگاه‌کننده، بر نگاه‌شونده هم «اثر وضعی» دارد.

در روایت آمده است که خدا برای هر چشم، دو پلک قرار داده؛ یعنی انسان به ازای هر چشم، یک عامل نگاه و دو عامل نگه‌دارنده دارد! یعنی بیشتر از این که نگاه می‌کنیم، باید نگاهمان را کنترل بکنیم.

 

حجت الاسلام سعید دسمی/ پیاده شده سخنرانی 

 

 

 

آندره‌کوچکه هر چه‌قدر هم که بی‌سروپا بود، به هر حال ماهی ۳۵ فرانک مزد می‌گرفت. از این بیشتر نمی‌شد ازش بهره‌کشی کرد… پدرم مخ خودش را داغان می‌کرد که ببیند من در آینده چه‌کار می‌توانم بکنم؟ چه‌طور می‌توانم گلیم خودم را از آب بکشم بیرون… دیگر عقلش جایی قد نمی داد… چیزی که مسلم بود این بود که به درد کار اداری نمی‌خوردم… از خودش هم بدتر… تحصیلاتی که نداشتم، اگر در کار بازار هم شکست می‌خوردم دیگر کلکم کنده بود. دیگر باید عزام را می‌گرفت… التماس می‌کرد که کسی بیاید کمکم در حالی که من سعی خودم را می‌کردم…

 

به‌زور هم که شده بود علاقه و پشتکار نشان می‌دادم… ساعت‌ها زودتر از وقت می‌رفتم فروشگاه… برای جلب توجه… شب هم بعد از همه می‌رفتم خانه… با این همه نظر خوبی به‌ام نداشتند… کارم فقط خرابکاری بود… وحشت برم می‌داشت… مدام اشتباه می‌کردم...

 

باید این به سرت آمده باشد تا بفهمی ترس و اضطراب یعنی چه…. ترسی که مثل خوره می‌افتد توی اندرونت تا توی قلبت…

 

الآن‌ها اغلب به کسانی بر می‌خورم که ناراضی‌اند و غر می‌زنند… آدم‌های بی‌مایه بی‌خودی‌اند. کارشان گیر دارد… دستشان جایی بند نیست، الکی‌خوش‌اند… اعتراضشان اعتراض آدم‌هایی است که به دردی نمی‌خورند. رنج و زحمت پشتش نیست، بی‌پشتوانه‌ است… چون هیچ‌اند…

 

مرگ قسطی/ فردینان سلین/ صص. ۱۸۲-۱۸۳