از مهارتهای نوشتن
«تا این جا کوشیدم دو نکته را معلوم نمایم. این دو نکته تقریباً هم ارز در تفکر شریعتی است. یعنی در تفکر دینی شریعتی از یک سو با یک شیعهگری انقلابی و سیاسی مواجهایم. شیعهگری آنچنان که با مفاهیم و مسایل روز جهانی منطبق باشد. و از یک سو هم با معناگرایی فرادینی به مفهوم امر مشترک همه ادیان الهی و غیر الهی، رو به روییم. این معناگرایی فرادینی همچون روح سیال ادیان است که میتواند به عنوان خاستگاه و منشأ الهیات انسان گرایانه جدید در تفکر دینی امروز ایران مورد توجه قرار گیرد.»
قرائتی فلسفی از یک ضد فیلسوف/ معصومه علی اکبری/ ص. ۱۳۰
فکرش را بکنید یک ساعت در روز شریعتی میخوانم از نگاه یک فیلسوف یا جامعه شناس یا چیزی شبیه به این، بعدش دراز میکشم و گوش میدهم که همسرم از فردینان کوچولو برایم بخواند.
فردینان در توصیف زنها و زنها و زنها و مردها و خصوصاً بوها مرا دچار غبطه میکند. وقتی از بوها مینویسد در ذهنم کنکاش میکنم ببینم من چه بوهایی را میشناسم و اگر روزی بخواهم بنویسم میتوانم مثل او از بوی روغن سوخته و شاش سگ و لجن و دانتل و عطر خانمهای خانههای اعیانی و… معجون بسازم؟
میبینم تنها بویی که یادم میآید و خیلی قوی در دماغم مانده است بویی است که وقتی کمدهای مادرم را باز میکردم میزد به صورتم. بوی گرمی بود. حقیقتاً مست کننده و سحرآمیز. اما هر چقدر فکر میکنم یادم نمیآید در کمدهای مادرم چی بوده که آن بو را ترکیب و تولید میکرده؟
آن بوی گرم که رگهای همه وجودم را منبسط میکرد و مثل آغوشش در برم میگرفت، بویی که بعد از مرگش موقع بوییدن روسریاش تا یک زمانی هنوز بود. اگر فردینان جای من بود چند عطر و ماده را ترکیب میکرد تا به این بو برسد؟