مرا آفرید آن که دوستم داشت

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مکاشفات» ثبت شده است

خدیجه کبری، عالمه، عابده، زاهده و موحده بود؛ ما فخر می‌کنیم که چنین مادری داریم!

خدیجه کبریٰ (علیها آلاف التحیة و الثناء)، فرهنگ عقلانیت را در فضای جاهلی پیاده کرد.

چون آن فرهنگ، فرهنگ جاهلی بود، اقتصاد جاهلی هم داشتند، و اقتصاد جاهلی در محدوده ربا دور می‌زد.

در جاهلیت کهن که ربا، یک پیمان تجاری و اقتصادی رسمی بود، این را خدیجه کبریٰ خط بطلان زد و تحریم کرد!

وجود مبارک خدیجه کبریٰ (سلام الله علیها) ویژگی‌های خاصی داشت:

او طرف مشورت پیغمبر بود!

او یک مریم ثانی است برای ما!

او الگوی جامعه است!

خدیجه کبریٰ (سلام الله علیها)، نه تنها ام المؤمنین فقهی است،

ام المؤمنین فرهنگی است،

ام المؤمنین اقتصادی است،

ام المؤمنین عفاف و حجاب است.

 

آیت الله جوادی آملی/سخنرانی در همایش ملی خدیجه کبری (س)؛ ۱۳۹۵/۱۰/۰۲

 

 

حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها مغفول و مهجور است. زنی که در زمانه جاهلیت لقبش طاهره بوده. دیشب با همسرم صحبت می‌کردیم در مورد اینکه دین و آیین حضرت قبل از اسلام چه بوده است؟ گفتم لقبش طاهره بوده و عمویش کشیش بوده و اینکه بلافاصله بعد از شنیدن سخنان حضرت محمد صلوات الله علیه و آله سریع نزد عمویش می‌رود و نشانه‌های پیامبری را می‌شناخته، احتمالاً مسیحی بوده یا با آیین مسیحیت دمخور بوده است.

 

در این منبع نوشته است که اهل سنت و وهابیون معتقدند یهودی بوده است ولی با این سخن آیت الله جوادی آملی که ربا را حرام کرده بود بعید است که یهودی باشد چون ربا و بانکداری از لحاظ تاریخی هم اثبات شده که به دست یهودیان اداره و ترویج یافته است.

 

و البته این را هم نوشته است که: «هر چند از زندگانی و دین حضرت خدیجه(س) قبل از ازدواج با پیامبر (ص) و دوران جاهلیت اطلاع چندانی در دست نیست اما شواهدی در دست است که ایشان به دین حضرت ابراهیمی بود. با توجه به اینکه لقب حضرت خدیجه قبل از اسلام، طاهره بوده(بحار الانوار، ج ۱۶، ص ۱۲) و طاهره به معنای پاک منشی است می‌توان فهمید که آن بزرگوار پیرو یکی از ادیان الهی و به آن پایبند بوده است .حضرت خدیجه از کسانی بود که انتظار ظهور پیامبر جدید را می‌کشید و از ورقه بن نوفل و دیگر علماء جویای نشانه های نبوت می شد. (بحارالانوار، ج۱۶،ص۵۲)»

 

من نظرم بیشتر روی مسیحی بودن ایشان است. همان مریم ثانی که آقای جوادی آملی می‌گوید.

 

در آیه ۵۵ سوره حج صفحه ۳۳۸: وَلَا یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی مِرْیَةٍ مِنْهُ حَتَّىٰ تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ یَأْتِیَهُمْ عَذَابُ یَوْمٍ عَقِیمٍ

 

صفت عقیم ذهنم را درگیر کرد. در تفسیر نور آمده: 

عقیم: عقم: خشکیدن. خشک شدنى که مانع از اثر باشد. «عقمت مفاصله»: بندهاى بدنش خشکید، به درد لا علاج گویند «داء عقام».

عقیم: زن نازا،.

یوم عقیم روزى است که خیرى و سرورى در آن نیست، آن در قرآن در وصف باد، عذاب و زن نازا آمده است.

بعد از برپایى قیامت، فرصتى نیست که گذشته خود را جبران کنیم. (لینک)

 

روزی است که امیدی به کسی نیست نه پدر به داد فرزند می‌رسد نه زن و شوهر نه فرزند به داد پدر و مادر. روزی که هر کسی حق شفاعت ندارد مگر خداوند اجازه بدهد، روزی که در توصیفش آمده است فرشتگان به ردیف می‌ایستند و به اصطلاح جلوی رحمان کسی جیکش در نمی‌آید. 

همان یوم عبوس که اهل خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گفتند و در سوره انسان آمده است. 

وحشتناک، وحشتناک و وحشتناک. روزی که در همین صفحه آمده است در نزد خداوند به اندازه هزار روز ما در زمین است. طولانی: «... وَإِنَّ یَوْمًا عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» (۴۷)

این آیه شش مرتبه در قرآن تکرار شده است.  یاد خلقت جهان در ستة أیام افتادم. گنجشک نیست که لامصب. ذهنم را می‌گویم.

 

 

امام کاظم علیه‌السلام می‌فرمایند: «ای هشام! همنشینی با کسانی که اهل دین هستند، شرف دنیا و آخرت است.» شرف در این‌جا هم به معنای آبرو، هم به معنای عزت و هم به معنای ثروت و غناست. اهل دین کسانی هستند که به دین عمل می‌کنند، مراقب حلال و حرام زندگی‌شان هستند و اجازه نمی‌دهند که جان و روحشان با زشتی‌ها و پلیدی‌ها آلوده و آمیخته بشود، اهل گناه نیستند و اهل ذکر و یاد خدا هستند.

منظور از اهل دین این نیست که غیر اهل دین کسانی هستند که ضد دین هستند. نه، ممکن است به‌ظاهر دین‌دار هم باشند، ولی دین فقط در حد یک بستنی‌ای است که می‌لیسند یا غذایی که خانم‌ها هنگام آشپزی، یک سر انگشتی می‌زنند روی زبانشان تا ببینند طعمش چطور است و حتی ممکن است به گلویشان هم نرسد! همان‌که سیدالشهدا علیه‌السلام فرمود: «الدین لعق علی السنتهم» یک لیسیدنی روی زبان است.

دیگر اینکه مبنای زندگی، دین و دین‌داری و مخالفت با هوای نفس و توجه به خدا و عدالت و… باشد، نه! این‌ها نیست. خوش‌گذرانی؛ همان زندگی دنیایی است؛ حالا یک اسم دین هم رویش باشد!

نه، می‌فرماید همنشینی با اهل دین. یعنی آن‌هایی که با دین زندگی می‌کنند؛ در متن، با دین زندگی می‌کنند، نه در حاشیه. در قرآن هم داریم: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ» حرف یعنی حاشیه، کنار، پهلو؛ یعنی برخی از مردم عبادتشان در حاشیۀ زندگی است. دین و عبادت، برنامۀ اصلی زندگی‌شان نیست.

 

محمد عینی‌زاده موحد/ پیاده سازی سخنرانی/ ۲۶ شهریور ۱۴۰۳

 

 

پ.ن: آیه ۱۱ سوره مبارکه حج

خیلی از این پیاده سازی سخنرانی لذت بردم خصوصاً از جایی که از بر زبان بودن دین توصیف قابل لمسی می‌کند. آنجایی که از زدن انگشت در غذا و گذاشتن بر روی زبان می‌گوید یاد این افتادم که این کار روزه را باطل نمی‌کند چون به معده نمی‌رسد. چه نکته‌های ریز و قابل لمسی در زندگی روزمره تجربه می‌کنیم و به سادگی از کنار آنها می‌گذریم تا اینکه از دهان استادی و عالمی به گوشمان می‌رسد. این در واقع همان منطق ساده فرستاده شدن انبیا و تنزیل کتب آسمانی میان مردم است. اینکه مکرر در قرآن اشاره می‌شود که قرآن یک تذکر است. تذکر آنچه بارها و بارها با آن مواجه شدیم اما نکته را نگرفتیم.

و در ادامه می‌فرماید خوش به سعادت کسانی که این تذکرها را دریافت می‌کنند.

 

امروز در کانال سمت خدا، یک صفحه قرآن از سوره مریم نظرم به انتهای آیه ۷۱ جلب شد «کَانَ عَلَىٰ رَبِّکَ حَتْمًا مَقْضِیًّا» (این حکم حتمی پروردگار توست.)

از آنجایی که کلمات با ذهن من بازی می‌کنند یا من خیلی دوست دارم با کلمات بازی کنم و حواسم پرت شود، حواسم به کلمه مَقْضِیًّا چسبید و رفت به آیه ۲۱ همین سوره زمانی که حضرت جبرئیل، به حضرت مریم سلام الله علیها می‌فرماید: «وَکَانَ أَمْرًا مَقْضِیًّا» (و قضای الهی بر این کار رفته است.)

هیچی دیگر، همانطور که به محض ادای این جمله از حضرت جبرئیل، حضرت مریم سلام الله علیها بار برداشت، وارد شدن همه بندگان بر آتش جهنم در روز قیامت حتماً و حتماً انجام خواهد گرفت.

 

این کلمه فقط دوبار و در همین سوره آمده است. یعنی این خط و این نشان.

 

پ.ن: در سه جای مختلف یک صفحه قرآن روزانه می‌خوانم، بالطبع از سوره‌های مختلف. این سوای تفسیر روزانه یک آیه جناب آقای قرائتی(قب) هم هست. مثلاً امروز که صحنه‌هایی از آتش سوزی در لس‌آنجلس را می‌دیدم، یک ویدیو بود درباره اینکه دو روز قبل از شروع آتش سوزی در جشن گلدن گلوب، از مهمانان خواسته شده بود از کسی تشکر کنند، خداوند صفر امتیاز آورده بود. راستی آزمایی نکردم ببینم درست است یا نه،  ولی مجری خانم گفت از شهر بی‌خدا این بعید نیست. این آیه ۸۸ سوره مبارکه نحل همان‌جا در یک صفحه قرآن روزانه آمده بود: «آنان که کافر شدند، و مردم را از راه خدا بازداشتند، به سبب فسادی که همواره مرتکب می‌شدند، عذابی بر عذابشان می‌افزاییم.»

 

در صفحه ۴۷۵ قرآن کریم آیات ۶۷ تا ۷۷ سوره غافر، در جایی که به درهای جهنم اشاره می‌کند ذهنم به تعداد درهای جهنم و بهشت پر کشید.

گویا درهای جهنم ۷ عدد و درهای بهشت ۸ عدد است. این وسط ذهنم درگیر چیزی شد که نمی‌توانستم جمع‌بندی کنم و یادم بیاید که روی کدام شاخه باید بنشیند این گنجشک ذهن من. 

تا اینکه یادم افتاد چند وقت پیش که درباره بازی مار و پله مطلب می‌خواندم، نوشته بود: «نسخه تاریخی ریشه در درس‌های اخلاق داشت، که در آن پیشرفت بازیکن به بالای صفحه نشان دهنده یک سفر زندگی پیچیده با فضایل (نردبان‌ها) و بدی‌ها (مارها) بود.

نردبان‌ها نمایانگر فضایلی مانند سخاوت، ایمان و فروتنی بودند، در حالی که مارها نمایانگر رذیلت‌هایی مانند شهوت، خشم، قتل و دزدی بودند. 

تعداد نردبان‌ها کمتر از تعداد مارها بود تا یادآوری کند که پیمودن مسیر خیر بسیار دشوارتر از مسیر گناه است.» (+)

به گمانم ذهنم خوب جایی رفت و شاخه را هم پیدا کرد ولی اینکه آیا قضیه همین است یا نه؟ الله اعلم.

مخلص کلام اینکه آن‌هایی که در این جهان در فرح و لاابالی‌گری گذران زندگی می‌کنند، در روز قیامت همانطوری که با رسیدن به دهان مار می‌سریدند پایین، به درون جهنم خواهند سُرید:

فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ (۷۲)

در آب جوشان و سپس در آتش سوزانده مى‌شوند.

*یسجرون: سجر: طبرسى فرماید: اصل آن انداختن هیزم در آتش است، سرخ کردن تنور، پر از آب کردن نهر نیز گفته‌‏اند.(لینک)

 

دیروز فیلمی دیدم از معجزات علمی قرآن کریم و اینکه چند قرن بعد توسط دانشمندان کشف شده. نظرم به خط اول آیه ۴۰ سوره مبارکه نور جلب شد که نوشته بود مربوط به شکست نور است. اما متن کامل آیه این گونه است:

 

وْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ۚ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا ۗ وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ (نور: ۴۰)

 

در جستجوهایی که برای مطالب علمی انجام می‌دهم به چیزی برخورده‌ام به نام لایه‌های پلاژیک (+) که رفته رفته از نفوذ نور خورشید کاسته می‌شود تا جایی که در مناطقی مانند منطقه نیمه شب موجودات معمولاً مانند کرم شب تاب از نورهای سرد برخوردار می‌شوند، که در آیه هم به آن اشاره شده. مجالی برای توضیح نیست. در واقع این آیه قرآن نه ظاهراً و نه باطناً ربطی به شکست نور ندارد و مربوط به مناطق پلاژیک است.

 

جالب اینجاست که وقتی رفتم تا عکس منطقه را دانلود کنم در ویکیپدیای فارسی به جای کلمه پلاژیک از کلمه لجه استفاده کرده بود. لُجّه یا گودابه در واژه به معنای میانهٔ دریا و آب‌های عمیق دریا است.(البته ربطی به چنار اعظم ندارد و این کلمه در اشعار شاعران معروفی چون سعدی آمده است.)

 

در خود آیه هم کلمه لجى آمده که در تفسیر نور اینطور معنی شده: بزرگ و متلاطم. «بحر لجى» دریاى بزرگ و متلاطم.

 

 

 

*فرهنگستان زبان فارسی گفته به جای تیک بگویید و بنویسید هفتک.

 

یکم: قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ ۚ کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکِینَ (روم:۴۲)

بگو: در زمین بگردید و بنگرید که عاقبت پیشینیان که بیشترینشان از مشرکان بودند چگونه بوده است.

 

تقویم تمدن مایاها دقیقاً در 11 آگوست 3114 قبل از میلاد ساخته شده است. مشخص نیست که این برای تمدن مایا چه معنایی داشت. اولین بقایای تمدن میان‌آمریکایی 1000 سال قبل از شروع تمدن بین‌النهرین است.

 در آمریکای مرکزی. 

 

دوم: در صفحه ۴۶۷ آیه ۷۵ زمر و ۷ آیه نخست سوره مبارکه غافر

۱)جز کافران در آیات خدا جدال نمى‌کنند. پس جولانشان در شهرها تو را نفریبد(غافر: ۴)

حتی اگر سطح ۴ حوزه باشد مثل شیخ فتحی و الی آخر.

 

۲) آخرین آیه سوره زمر و آیه ۷ سوره غافر در مورد فرشتگان پیرامون عرش است:

وَتَرَى الْمَلَائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ... (۷۵)

الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُؤْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا... (۷)

در دومی بیشتر توضیح داده که آنها مومنین را دعا می‌کنند.

 

سوم: صفحه ۴۶۸ قرآن کریم آیات ۸ تا ۱۶ سوره مبارکه غافر

آیه ۱۵: رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ

مراد از روح، یا خود وحى است که سبب حیات معنوى جامعه مى‌شود و یا فرشته‌ مأمور وحى.

 

از اینکه قرآن و وحى به روح نامگذارى شده است، «یُلْقِی الرُّوحَ» معلوم مى‌شود که وحى سبب حیات مردم است و پیامبران مردم را براى حیات معنوى دعوت مى‌کنند. «دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ» (تفسیر نور

 

چهارم: در صفحه ۴۶۹ قرآن کریم آیات ۱۷ تا ۲۵ سوره مبارکه غافر 

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‌ بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ (۲۳)

کلمات «آیات» و «سُلْطانٍ» هر کدام به تنهایى در مواردى آمده است ولى هر کجا این دو کلمه با هم باشند در مورد موسى و فرعون است. یعنى حضرت موسى هم معجزاتى ارائه داد و هم با دلیل و برهان با فرعون سخن گفت.

 

إِلى‌ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَذَّابٌ (۲۴)

سرلوحه‌ رسالت انبیا مبارزه با رهبران فساد و کفر است؛

خواه در قالب زور و حکومت و قدرت سیاسى، «فِرْعَوْنَ»

یا در قالب تدبیر و تدارک و شیطنت و قدرت فرهنگى، «هامانَ»

یا در قالب سرمایه و ثروت و قدرت اقتصادى‌ «قارُونَ»

 

پ.ن: هامان وزیر فرعون بود، قارون خزانه‌دار فرعون و از قوم یهود بود.

(منبع)

 

پنجم: در صفحه ۴۷۰ قرآن کریم آیات ۲۶ تا ۳۲ سوره مبارکه غافر کسی که سخن می‌گوید مردی از فرعونیان است که ایمان آورده و ایمانش را مخفی کرده است. در برابر فرعون و خطاب به مردم از بلاهایی که پیش از آن بر مردم پیامبرانی چون حضرت نوح علیه السلام نازل شده است و روز حساب بیم می‌دهد. 

در دیوار نگاره‌های مصر باستان تصاویری هست از روز قیامت البته به سبک خودشان. ترازویی است که در یک کفه آن یک پر حقیقت قرار دارد و در کفه دیگر قلب انسان را قرار می‌دهند. اگر سنگین‌تر یا سبک‌تر از آن پر باشد یعنی گناهکارتر است و به دوزخ افکنده می‌شود. اگر نه پاک است و اهل بهشت. 

میزان همان ترازو است. 

فکر می‌کردم به قلب که در قرآن به آن اشاره شده است و البته در دو حکمت از حضرت علی علیه السلام (حکمت ۴۰ و ۱۰۸) به قلب تأکید شده.

امروز سخنرانی شنیدم از استاد شجاعی که خوب ایمان را عقل می‌پذیرد ولی برای اینکه استحکام بیابد باید قلبی بشود و نمی‌شود مگر با تکرار و مجاهدت.

 

چقدر این صفحه قرآن را دوست داشتم. 

به سخنان فرعون هم دقت کنید، می‌گوید می‌ترسم موسی و برادرش هارون در زمین فساد کنند آنچه من به شما می‌گویم راه رشد شماست: «سبیل الرشاد».

این همان اتفاقی است که در زمان ظهور پیش خواهد آمد صیحه آسمانی در صبحگاه و صیحه شیطانی در شامگاه.

 

پ.ن: بالطبع هر کجا منبع ذکر نشده مکاشفات بنده حقیر است. 

 

وقتی در سریال با سال تماس بگیر امشب، جسد لالو سالامانکو را که هاوارد همیلتون بی‌گناه را کشته بود کنار جسد او در قبر انداختند و در زیرزمین خشکشویی برای ابد دفن کردند، یاد این بریده از کتاب هرچه باداباد افتادم: «.‌.. درست همون‌طور که همه یه بار جانی دارند، آدمی که باید دوستش بدارند، شاید همه هم یه یار مرگ داشته باشند، آدمی که باید به قتلش برسونن.»

 

استیو تولتز/ هر چه باداباد/ ص. ۳۹۹

 

تصور اینکه در جهان پس از مرگ مانند آنچه استیو تولتز ترسیم کرده این دو در چه منجلابی دست و پا خواهند زد، سر کیفم آورده. خدایا چه وسوسه‌ای برای امشب من جور شد. هاوارد بینوا در سرسام اینکه چرا کشته شد و چرا نتوانست سر از کار جیمی و کیمی در بیاورد و همزمان مشاهده اینکه لالو مشغول پول درآوردن و خوشگذرانی و احتمالاً کشت و کشتار است بدون آنکه کسی به داد او برسد و عدالت را اجرا کند تا ابد فرسوده خواهد شد.

 

شاید هم دوباره لالو او را بکشد.

 

در یک صفحه قرآن کریم روزانه آیات ۲۷ تا ۴۲ سوره مبارکه ص رسیدم به آیه «پایت را بر زمین بکوب: این آبى است براى شستشو و سرد براى آشامیدن.» (۴۲)

 

اینگونه جوشیدن آب از زیر پا، برای حضرت اسماعیل علیه السلام و حضرت ایوب علیه السلام و حضرت مریم سلام الله علیها رخ داده است.

 

جالب اینکه در هر سه مورد، هم مرد بهره‌مند می‌شود هم زن. در دو مورد مادر و کودک مذکر و در یک مورد زن و شوهری است.

 

کلی حرف دارد و من حال ندارم.

 

امشب که داشتیم کتاب می‌خواندیم و چشم‌های روبنسون نابینا شده بودند، دکتر فردینان سلین وضعیت او را چنین توصیف کرد:

 

«بسته‌بودن چشم‌ها آدم را فکری می‌کند. همه چیز از جلوی چشم آدم می‌گذرد… انگار که توی کله آدم سینما کار گذاشته‌اند…» (ص. ۳۴۳)

 

ذهن من هم گنجشک با یک عالم شاخه، رفت نشست روی شاخه‌ای که این شعر سال‌هاست (+) از آن آویزان بود:

 

«چشم‌هاى بسته، بازترند

و پلک، پرده‌ایست

که منظره را عمیق‌تر مى‌کند…»

 

 

گروس عبدالملکیان