مرا آفرید آن که دوستم داشت

۴۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن کریم» ثبت شده است

در دو صفحه ۴۷۱ و ۴۷۲ از قرآن کریم مومن آل فرعون در حضور فرعون و مردم با آنان جدل می‌کند یعنی استدلال می‌آورد:

 

۱) تعبیر «یا قوم» و نیز محتوا و آهنگ کلام وى حاکى از موقعیّت ممتاز او مى‌کند.

از طرفی استفهام در «ما لى ادعوکم ...» براى تعجّب است.

 

۲) «واو» در «و لقد جاءکم یوسف ...» واو قسم است، یعنى سوگند به خداوند، یوسف علیه‌السلام قبلًا با دلایل واضح و ... آمد.

 

۳) مؤمن آل‌فرعون، انسانى رشد یافته و قادر بر هدایت افراد، به راه رشد بود:

«وقالَ الَّذى امَنَ یقَومِ اتَّبِعونِ اهدِکُم سَبیلَ الرَّشاد»

 

۴) توطئه‌ها و نقشه‌هاى شوم فرعونیان، علیه مؤمن آل‌فرعون:

«فَوَقهُ اللَّهُ سَیّاتِ ما مَکَروا وحاقَ بِالِ فِرعَونَ سوءُ العَذاب‌(۱۹)

جمع آوردن «سیّئات» بیانگر تعدّد و گوناگونى مکرهاى فرعونیان است. (تفسیر نور)

 

یکم: قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ ۚ کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکِینَ (روم:۴۲)

بگو: در زمین بگردید و بنگرید که عاقبت پیشینیان که بیشترینشان از مشرکان بودند چگونه بوده است.

 

تقویم تمدن مایاها دقیقاً در 11 آگوست 3114 قبل از میلاد ساخته شده است. مشخص نیست که این برای تمدن مایا چه معنایی داشت. اولین بقایای تمدن میان‌آمریکایی 1000 سال قبل از شروع تمدن بین‌النهرین است.

 در آمریکای مرکزی. 

 

دوم: در صفحه ۴۶۷ آیه ۷۵ زمر و ۷ آیه نخست سوره مبارکه غافر

۱)جز کافران در آیات خدا جدال نمى‌کنند. پس جولانشان در شهرها تو را نفریبد(غافر: ۴)

حتی اگر سطح ۴ حوزه باشد مثل شیخ فتحی و الی آخر.

 

۲) آخرین آیه سوره زمر و آیه ۷ سوره غافر در مورد فرشتگان پیرامون عرش است:

وَتَرَى الْمَلَائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ... (۷۵)

الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُؤْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا... (۷)

در دومی بیشتر توضیح داده که آنها مومنین را دعا می‌کنند.

 

سوم: صفحه ۴۶۸ قرآن کریم آیات ۸ تا ۱۶ سوره مبارکه غافر

آیه ۱۵: رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ

مراد از روح، یا خود وحى است که سبب حیات معنوى جامعه مى‌شود و یا فرشته‌ مأمور وحى.

 

از اینکه قرآن و وحى به روح نامگذارى شده است، «یُلْقِی الرُّوحَ» معلوم مى‌شود که وحى سبب حیات مردم است و پیامبران مردم را براى حیات معنوى دعوت مى‌کنند. «دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ» (تفسیر نور

 

چهارم: در صفحه ۴۶۹ قرآن کریم آیات ۱۷ تا ۲۵ سوره مبارکه غافر 

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‌ بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ (۲۳)

کلمات «آیات» و «سُلْطانٍ» هر کدام به تنهایى در مواردى آمده است ولى هر کجا این دو کلمه با هم باشند در مورد موسى و فرعون است. یعنى حضرت موسى هم معجزاتى ارائه داد و هم با دلیل و برهان با فرعون سخن گفت.

 

إِلى‌ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَذَّابٌ (۲۴)

سرلوحه‌ رسالت انبیا مبارزه با رهبران فساد و کفر است؛

خواه در قالب زور و حکومت و قدرت سیاسى، «فِرْعَوْنَ»

یا در قالب تدبیر و تدارک و شیطنت و قدرت فرهنگى، «هامانَ»

یا در قالب سرمایه و ثروت و قدرت اقتصادى‌ «قارُونَ»

 

پ.ن: هامان وزیر فرعون بود، قارون خزانه‌دار فرعون و از قوم یهود بود.

(منبع)

 

پنجم: در صفحه ۴۷۰ قرآن کریم آیات ۲۶ تا ۳۲ سوره مبارکه غافر کسی که سخن می‌گوید مردی از فرعونیان است که ایمان آورده و ایمانش را مخفی کرده است. در برابر فرعون و خطاب به مردم از بلاهایی که پیش از آن بر مردم پیامبرانی چون حضرت نوح علیه السلام نازل شده است و روز حساب بیم می‌دهد. 

در دیوار نگاره‌های مصر باستان تصاویری هست از روز قیامت البته به سبک خودشان. ترازویی است که در یک کفه آن یک پر حقیقت قرار دارد و در کفه دیگر قلب انسان را قرار می‌دهند. اگر سنگین‌تر یا سبک‌تر از آن پر باشد یعنی گناهکارتر است و به دوزخ افکنده می‌شود. اگر نه پاک است و اهل بهشت. 

میزان همان ترازو است. 

فکر می‌کردم به قلب که در قرآن به آن اشاره شده است و البته در دو حکمت از حضرت علی علیه السلام (حکمت ۴۰ و ۱۰۸) به قلب تأکید شده.

امروز سخنرانی شنیدم از استاد شجاعی که خوب ایمان را عقل می‌پذیرد ولی برای اینکه استحکام بیابد باید قلبی بشود و نمی‌شود مگر با تکرار و مجاهدت.

 

چقدر این صفحه قرآن را دوست داشتم. 

به سخنان فرعون هم دقت کنید، می‌گوید می‌ترسم موسی و برادرش هارون در زمین فساد کنند آنچه من به شما می‌گویم راه رشد شماست: «سبیل الرشاد».

این همان اتفاقی است که در زمان ظهور پیش خواهد آمد صیحه آسمانی در صبحگاه و صیحه شیطانی در شامگاه.

 

پ.ن: بالطبع هر کجا منبع ذکر نشده مکاشفات بنده حقیر است. 

 

هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿۲۳﴾

 

خدا فرمود من مؤمن‌ هستم؛ بخش پایانی سوره مبارکه «حشر» همین است؛ فرمود خدا سلام است و مؤمن است و مهیمن است و عزیز و جبار و متکبر. 

«مؤمن» معنایش این نیست که کسی بگوید من به خدا و قیامت اعتقاد دارم، وگرنه «خدا مؤمن است» یعنی چه؟ 

«مؤمن» یعنی ایمنی بخش؛ یعنی امان‌ بخش، امنیت بخش، کسی که امنیت می‌بخشد. 

ما یک وقت به دیگری امان می‌دهیم یک وقت خودمان را در امان نگاه می‌داریم. اگر خودمان بخواهیم در امان باشیم و به خودمان امنیت بدهیم، باید برویم در پناهگاه، پناهگاه را هم خدا فرمود: «کَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی». 

«مؤمن» کسی است که به خودش امنیت بدهد، ایمنی بدهد، خب ایمنی به چیست؟ 

به این است: 

ـ اصول دین را معتقد باشد.

ـ به فروع دین عمل کند. 

«آمَنَ»؛ یعنی خودش را حفظ کرد؛ اگر از ما سؤال کنند که حفظ او به چیست، می‌گوییم به اصول دین، معتقد و به فروع دین، عامل باشد. 

آن وقت آن وصفی که ذات اقدس الهی دارد ما هم پیدا می‌کنیم؛ خدا ایمنی بخش است نسبت به دیگران، ما ایمنی بخش هستیم نسبت به خودمان. 

آن کسی که امنیت می‌بخشد، ایمنی می‌آورد، امان می.‌دهد و از عذاب می‌رهاند، «مؤمن» است. ما نباید بگذاریم این بدن، این جان، این خواص ما بسوزند، اگر نگذاشتیم اینها بسوزد، شدیم مؤمن؛ یعنی ایمنی بخشیدیم و اگر رها کردیم، «مؤمن» نیستیم. 

اگر کسی «مؤمن» باشد، حتماً به این فکر است که مشکل جامعه را حل کند، چون اصلاً «مؤمن» یعنی ایمنی بخش، امنیت بخش، امان بخش! در درجه اول، خودش را از امنیت برخوردار می‌کند و در درجه دوم، جامعه را از امنیت برخوردار می‌‌کند. 

اگر کسی «مؤمن» باشد، حتماً به این فکر است که مشکل جامعه را حل کند!

پیاده سازی سخنرانی آیت الله جوادی آملی 

 

متأسفانه یک مدت رزق از صفحات روزانه نداشتم، تا امروز میان آیات ۶۷ تا ۷۴ سوره مبارکه زمر رسیدم به آیات ۷۱ و ۷۳ سوره زمر که بسیار شبیه هم هستند.

وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ زُمَرًا 

وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا

 

زمر: (بر وزن صرد) دسته‌‏ها و فوجها. مفرد آن زمره است، فقط دو بار در قرآن مجید آمده است.

در هر دو از فعل سیقَ به معنای رانده شدن و روان شدن استفاده شده. 

اما:

«فتحت ابوابها» (۷۱) برای جهنم و «وفتحت ابوابها» (۷۳) برای جنت.

حرف واو، حالیّه است، چرا که جهنّم به منزله زندان است و درِ زندان هنگامی گشوده می‌شود که زندانی یا زندانیانی را بدانجا برسانند. ولی برای بهشتیان به احترام ایشان درها قبلاً باز شده و آماده تشریف فرمائی و ورود ایشان است.

(تفسیر نور)

 

در ولایتمداری باید چهار دیوار را بالا ببریم تا بتوانیم در خانه پناه بگیریم. هر وقت این چهار دیوار را درست بنا کردیم آن وقت خداوند می‌فرماید: ” أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ ” اگر این چهار دیوار را به نقطه بهره‌برداری برسانیم و به برکات الهی نرسیدیم، حق داریم گله کنیم. این چهار دیوار عبارتند از:

 

اول دیوار معرفت؛ دوم دیوار محبت؛ سوم دیوار تسلیم و اطاعت و چهارم دیوار نصرت.

 

یعنی ارتباط ما با اهل بیت علیهم السلام در این چهار بعد است. ما در این چهار بعد ارتباط یک مقدار دیوارها را چیده‌ایم ولی هنوز به نقطه بهره‌برداری نرسیدیم و خانه نساخته‌ایم و در کهف اهل بیت ساکن نشده‌ایم، چطور توقع داریم این مقدار کم به ما گرما بدهد؟ ما را از سرما حفظ کند؟ چطور حاجاتمان را برآورده کند؟ این میسر نیست چون هنوز دیوارها را بالا نبرده‌ایم.

 

حجت الاسلام و المسلمین ماندگاری

 

 

 

*آیه ۴۰ سوره مبارکه بقره

 

رب العالمین در آیه ۱۲۵ سوره انعام می‌فرماید: فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ ۖ وَمَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ ۚ کَذَٰلِکَ یَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ

 

هر کس را که خدا خواهد که هدایت کند دلش را براى اسلام مى‌گشاید، و هر کس را که خواهد گمراه کند قلبش را چنان فرو مى‌بندد که گویى مى‌خواهد که به آسمان فرا رود. بدین سان خدا به آنهایى که ایمان نمى‌آورند پلیدى مى‌نهد.

 

 

 

خیلی خیلی سال پیش یک بار در جاده آخوندی را سوار کردیم، تشبیه جالبی کرد و گفت «فرهنگ دو هزار و چند ساله غرب سراشیبی است هر کسی واردش بشود لاجرم قِل می‌خورد می‌رود پایین ولی فرهنگ ما سربالایی است و نفس‌بر است و سخت.» (+)

 

 

منظورش همین بود. اگر دلت بلندی می‌خواهد خداوند سینه‌ات را برای بالا رفتن مهیا می‌کند. اگر فرومایگی می‌خواهی اختیارش را داری.

 

جنگ دیالوگی است دیگر. فقط مثل اسکار، بعد از اکران جایزه‌اش را می‌دهند، بعد از اینکه در صحنه نمایشمان را اجرا کردیم و تمام شد.

در یک صفحه قرآن کریم روزانه آیات ۲۷ تا ۴۲ سوره مبارکه ص رسیدم به آیه «پایت را بر زمین بکوب: این آبى است براى شستشو و سرد براى آشامیدن.» (۴۲)

 

اینگونه جوشیدن آب از زیر پا، برای حضرت اسماعیل علیه السلام و حضرت ایوب علیه السلام و حضرت مریم سلام الله علیها رخ داده است.

 

جالب اینکه در هر سه مورد، هم مرد بهره‌مند می‌شود هم زن. در دو مورد مادر و کودک مذکر و در یک مورد زن و شوهری است.

 

کلی حرف دارد و من حال ندارم.

 

دیشب تا اذان بیدار بودم و جز چند چرت کوتاه، چشم بر هم نگذاشتم. وقت اذان از امیر خواستم فشارم را بگیرد، ۱۳ روی ۹ بود. فهمیدم فشارم بالا بوده که خوابم نبرده. در واقع این که فکر می‌کردم بالا رفتن فشارم منتفی شده اشتباه بود. کم شده ولی هنوز الاکلنگ برقرار است، گیرم سمتِ کم، سنگین شده.

 

خنده‌دار است اما از آمادگی دولت ظریف برای «بدیم بره» با غرب که خنده‌دارتر نیست. هست؟

 

امروز صفحه قرآن کریم روزانه آیات ۱۲۷ تا ۱۵۲ سوره مبارکه صافات داستان حضرت یونس علیه‌السلام بود، یاد سید حسن نصرالله افتادم که می‌گفت هر کسی درونش باید یک یونس داشته باشد. همان که برای اولین بار به ملت ایران گفت انتخاب شما این بار فرق می‌کند. همان انتخابی که مقاومت را درو کرد… جبران ناپذیر.

 

از آبان ۱۴۰۲ که ایران شد رئیس مجمع اجتماعی شورای حقوق بشر رسیدیم به صدور قطعنامه حقوق بشر کانادا علیه ایران در آبان ۱۴۰۳.

 

کسی نوشته بود «مذاکره دوباره با گرگ‌ها؟» چرا که نه؟ هنوز قسمت‌هایی از مقاومت مانده که درو نشده، یعنی شما می‌گویی کار را نیمه تمام بگذارند؟ الحوثی، بشار اسد. الی ماشاءالله. ۴ سال مثل برق می‌گذرد، تازه اگر قصه بنی‌صدر تکرار نشود که گویا قرار است بشود و همت کردند حتماً بشود. چون تا شهید زنده است خلبان، باکی نمانده است که نشود.

 

 

همیشه هر وقت به آیه فَلَمَّا رَأَىٰ أَیْدِیَهُمْ لَا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَهً ۚ قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَىٰ قَوْمِ لُوطٍ (هود: ۷۰) می‌رسیدم از خودم می‌پرسیدم چرا حضرت ابراهیم علیه‌السلام از برخورد با فرشته‌ها دچار خوف می‌شود؟ بعد آنها می‌گویند نترس ما برای قوم لوط آمده‌ایم.

 

امروز که مجدداً این آیه را می‌خواندم ذهنم رفت به آیه ۸ سوره انعام که می‌فرماید: وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ ۖ وَلَوْ أَنْزَلْنَا مَلَکًا لَقُضِیَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا یُنْظَرُونَ

 

و گفتند: چرا فرشته‌اى بر او نازل نشده است؟ اگر فرشته‌اى مى‌فرستادیم که کار به پایان مى‌رسید و به آنها هیچ مهلتى داده نمى‌شد.

 

علت آن خوف که به حضرت ابراهیم علیه السلام دست می‌دهد این بود که می‌دانست پایین آمدن فرشتگان برای پایان دادن به امری الهی و نابودی یک قوم است. علت خواهش و تمنایش هم همین بوده که او پدر امت بود و برای مردمش جز رحمت نمی‌خواست. همانطور که پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله پدر امت بود و جز رحمت برای ما نمی‌خواست.

 

خداوند در آیه ۳۳ سوره مبارکه انفال به پیامبر سوگلی‌اش قول داد تا زمانی که او میان مردم است و تا زمانی که استغفار کنندگانی میان مردم حضور دارند، عذاب‌هایی چون عذاب‌های گذشتگان نازل نخواهد شد.

 

با خودم فکر کردم وقتی بعد از حضرت محمد صلوات الله علیه و آله آنگونه با حضرت فاطمه سلام الله علیها رفتار کردند، در آن خانواده کوچک چه کسی در حال استغفار بود؟ چه کسی جز أم ابیها می‌توانست باشد؟

 

در تفسیر صوتی و قطره‌ای آیه به آیه آقای قرائتی(قب) در انتهای تفسیر آیه ۶۸ سوره مبارکه مائده گفتند با توجه به آیه قبل که مربوط به امامت امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام است، اهل کتاب هم باید ولایت ایشان را بپذیرند. بعد از دعای انتهای هر تفسیر یک آن گفتند این الآن به ذهنشان رسیده و جایی ندیدند گفته شده باشد اما، اگر آیه ۶۷ درباره ولایت امام علی علیه‌السلام باشد (رهبری) این آیه بعد از ذکر نام تورات و انجیل اشاره به قرآن کریم است وگرنه لستم علیکم، پوکید.

 

دو «ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» در آیه ۶۷ و ۶۸، نشان دهنده یکسان بودن ماهیت آن دوست. مثل اینکه دکتر بگوید آمپول بزنی خوب می‌شوی، قرص هم بخوری خوب می‌شوی، بیمار متوجه می‌شود ترکیبات هر دو یکی است، یکی مایع یکی جامد است. قرآن ناطق بودن حضرت علی علیه‌السلام است. (لینک کانال ایتا)