مرا آفرید آن که دوستم داشت

۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فلسطین» ثبت شده است

«... حالا نوبت امتحان ماست. اشتباه نکنید، مساله نه صرفا آخرتی و اعتقادی بلکه عمیقاً انسانی و اکنونی است. اگر عادی‌سازان پسا کربلا دنیایی داشتند ما نیز در فردای تماشا دنیایی خواهیم داشت.

بله این جعبه پاندورایی بود که ضیف و سنوار و حماس آگاهانه بازش کردند، اما شاید تصور نمیکردند که پخش زنده قتل یک ملت، این نسل کشی عیان، این هلوکاست واقعی، کک جامعه عرب و ترک مسلمان را هم نگزد!

حتی در پایتخت‌های غربی تظاهرات شد اما کشورهای مسلمان در کمال آرامش و اسلام رحمانی و مناسک عبادی به همکاری با قاتل ادامه دادند! جز بعضی شیعیان، عین کربلا.

تا کجا اسلام مرده است؟

تا کجا انسان مرده است؟

شاید اینجا بود که یحیی سنوار، این اسطوره زمان، خالق ۷ اکتبر، زاده اردوگاه، پرورده زندان، دشمن شیطان، در پیامی به مذاکره کنندگان گفت: «باید راهی را که آغاز کرده‌ایم ادامه دهیم و اگر نه، بگذار این یک کربلای دیگر بشود.»

سنوار پاسخش را داد و حماسه‌ای حسینی ساخت. خون یحیی خطرناک است نه اندوهناک.

تازه آغاز ماجراست و این سوال ما را رها نمیکند،

تا کجا؟ تا آخر تاریخ، عین کربلا.» (متن کامل)

 

 

سلمان معمار ۲۸ مهر ۱۴۰۳

 

یکی دو روز پیش خبر به دیار باقی شتافتن مفتی اعظم عربستان که آخرین فتوایش این بود که مردم غزه باید گرسنگی بکشند تا گناهانشان پاک شود و ما جز دعا کاری نمی‌توانیم بکنیم و نباید از پادشاه انتظار دخالت داشته باشیم (نقل به مضمون) را خواندم. صبح موقع نماز با خودم فکر کردم آیا فرصت توبه داشته؟ بعد از آن عمر طولانی آیا خدا به او فرصت داده توبه کند و عذاب او بعد از این همه مخالفت و تحریف در اسلام چه خواهد شد؟ (آره آزاده جان بدو بیا خوراک دادم بهت فقط مواظب باش رو دل نکنی.)

 

از طرفی در هفته‌های اخیر یک تجربه جالب ریز و زیر پوستی از چگونگی حمایت از کانال‌ها و پیج‌ها و اکانت‌های پلتفرم‌های مختلف توسط صاحبان سکوها داشتم که خوب چند مرحله بود و مرحله آخر خیلی دردناک بود. از این لحاظ که حس کردم داشتم در معرض سوء استفاده قرار می‌گرفتم که البته قرار نگرفتم خدا را شکر. ولی لحظات بدی را دیشب پس از نتیجه‌گیری سپری کردم و تا ساعت ۹ صبح موقع صبحانه خوردن خیلی در ذهنم بالا و پایین کردم. در نهایت مثل همیشه با همسرم در میان گذاشتم و او هم با نتیجه‌گیری من موافق بود ولی از اینکه احساس گناه می‌کردم مخالفت کرد.

 

درست وسط صحبت و غیبت ناگهان فشارم به شدت افتاد و مثل همیشه درها به رویم گشوده شد و صداها مشغول دعوتم شدند. به امیر می‌گفتم با من حرف بزن حتی پیشنهاد دادم امیرحسین قیاسی برایم پخش کند تا بخندم و فشارم بالا بیاید، اما توفیقی حاصل نشد و من با ترس و لرز تسلیم خواب می‌شدم به شرطی که امیر مرتب بیدارم کند. لحظات عجیبی بود در همان لحظات عجیب در حالی که به سختی صدایم در می‌آمد به امیر گفتم من صبح چنین فکری و قضاوتی درباره مفتی اعظم عربستان کردم، خداوند وسط غیبت یخه‌ام را گرفت و گفت فرصت توبه بدهم یا ببرمت؟ (سلام آقای مرآت)

 

شیطان همین حالا که دارم می‌نویسم یعنی می‌گویم  می‌نویسد، دارد سعی‌اش را می‌کند تا از این مکاشفه بیرونم بکشد که مفتی اعظم حقش بود قضاوتش کنی. هرچی که هست کتک خوردم، اما اینکه این کتک ادبم کرده یا نه از این به بعد شخص می‌شود.

 

پ.ن: صاحب پلتفرم گفت: «دروغ و تهمت ناروا، شما همه‌تان عین همید» (البته که کامنت را پاک نمود چه انتظاری داشتید؟)، منظورش مخالفان قالیباف (یا طرفداران جلیلی یا منتقدان وفاق) بود. به هر حال ما همه‌مان عین هم هستیم و به سفارش سلمان معمار «اجازه نمی‌دهیم ما را توده کنند!»

 

بعداً نوشت: نخیر! این قضاوت نیست همین است که نوشتم. نتیجه همان همفکری‌ام با همسرم است که اتفاقاً اصلاح طلب است.

 

 

وحدت میان «تشیع» و «تسنن» نه ممکن است نه معقول؛ مرگ تفکر علمی در میان تسنن و در میان تشیع – هر دو- است. اما وحدت «شیعه» و «سنی» هم ممکن است و هم معقول و هم مسئولیت و تعهد ما این است...

 

وقتی از آن کسی که می‌گوید «فلسطینی‌ها باید ضربه بخورند و وقتی خوب ضربه بخورند، دل شیعه را خنک می‌کند» می‌پرسیم: چرا ضربه بخورند؟ جواب می‌دهد: «اینها دشمن اهل بیت بوده‌اند!» آقا! اینها کی دشمن اهل بیت بوده‌اند؟ اهل بیت کجا، اینها کجا؟ اینها چه تقصیری کرده‌اند؟ و ثانیاً آن اهل بیت تو، اهل بیتی است که انتقامش را باید «بن‌گوریون» بگیرد؟! این تشیع تو چه جور است که منتقمش و موعودش «بن‌گوریون» و «موشه‌دایان» است؟! جامعه‌های اسلامی بمباران می‌شوند، اینها می‌گویند آنها دارند انتقام آن ستمی را که بر خانوادهٔ مصطفی رفت، پس می‌دهند!

 

تو اگر شیعه هستی، به این معناست که در راه علی باید بروی و به آنچه که او برای آن جنگید، تو هم بجنگی و برای آنچه او زندگی‌اش را فدا کرد، تو زندگی‌ات را فدا کنی، نه به این معنا که کسانی را که امروز مثل تو بدبخت هستند در کام دشمن مشترک خودت بیندازی یا بپسندی که بیفتند. آیا علی الان خودش با اینها دشمن است؟ برداشت تاریخی این آقا غلط است.

 

این اگر به فلان خلیفه معتقد است، به عنوان دشمن اهل بیت به او معتقد نیست؛ به عنوان یک خلیفهٔ پیغمبر و رفیق علی به او معتقد است و من باید او را از اشتباه دربیاورم. اگر منطق دارم، باید این رفیقم را از این برداشت تاریخی غلط دربیاورم. و این کوشش من است و رسالت من. در آن حمله ‌کردن به خانه فاطمه، والله این آقا شرکت نداشته! این ۱۴۰۰ سال بعد آمده. خودت هم می‌دانی شرکت نداشته و خودت هم می‌دانی که به نفع کی ‌داری حرف می‌زنی!

 

 

 

علی شریعتی/ علی بنیانگذار وحدت/ علی [مجموعه آثار شماره ۲۶]/ انتشارات نیلوفر/ صفحات ۱۸۰ تا ۱۸۳.

 

 

 

 

از کانال:

@Ab_o_Atash

اگر عرفات را نماد جامعه فلسطینی محصور شده در کرانه باختری بگیریم که همین هم هست، این فیلم کوتاه و پرکنایه فرانسوی در 90 ثانیه به شما می‌گوید که فلسطینی‌ها در کرانه باختری بخصوص بعد از پیمان اسلو در دهه 90 میلادی چطور زندگی می‌کنند؛ پیمانی که مقاومت وقت فلسطینی (ساف) در آن به امید زندگی بهتر برای فلسطینی‌ها مهمترین خطوط قرمزش را به دست همین عرفات در برابر «رابین» و «پرز» ذبح کرد و طرف اسرائیلی هم منت گذاشت و آنها را به رسمیت شناخت.

نتیجه پیمان اسلو که راه گروههای مقاومت نظیر حماس و جهاد را از ساف جدا کرد بدتر شدن زندگی فلسطینی ها در کرانه باختری و ایضاً در غزه بود.

اوضاع چنان بر مردم سخت شد که انتفاضه دوم در سال 2000 از دل آن بیرون آمد عرفات در خانه‌اش در رام الله محصور ماند و در نهایت هم به مرگی مشکوک درگذشت.

قرار بود پیمان اسلو به دو دولتی ختم شود، اما امروز شاید بتوان متصور بود که دو خط موازی در نهایت به هم برسند اما دو کشور مستقل اسرائیل و فلسطین هرگز شکل نخواهد گرفت.

حمایت‌های ادایی کشورهای غربی از تشکیل کشور مستقل فلسطینی و ژست مخالفتشان با اسرائیل را هم بگذارید کنار

پی نوشت: کلیپ نگاهی گزنده و کنایه‌زن به دیدگاه عرفات در سازش با اسرائیل دارد. در انتهای فیلم عرفات روی تختخوابش به لوله توپ اسرائیلی که نماد استیلای اسرائیل در کرانه باختری و زندگی فلسطینیان است می‌گوید برو کنار همه جا رو داری می‌گیری.

 

 

 

از اینستاگرام مهدی بختیاری 

 

 

خواب زیاد می‌بینم. خواب‌هایم در شهرهای باستانی میان ستون‌ها و طاق‌ها می‌گذرد و من با گوشی نوکیای ۵۷۰۰ قرمزم عکاسی می‌کنم. مثل دوربین عکاسی می‌چسبانم به چشمم و از بنای آجری بالای تپه‌ای که چند لحظه قبلش همراه سیب از میان جنازه‌هایی در راهروهایش گذشته‌ایم عکس می‌گیرم. شبیه محراب مسجد ارک علیشاه تبریز است، بالطبع از بیرون و گنبد کلاه فرنگی طوری دارد با ملات‌های ریخته و آجر قرمز. از پایین تپه همین قدر ریز می‌بینم، حتی رطوبت خنیده به پایه‌هایش را و شوره آجرها و خزه‌ها را.

 

داخلش پر بود از جنازه‌هایی که خون‌شان تازه بود.

 

خواب‌های عجیب می‌بینم. توی حیاط قدیمی خانه خواهرم آنجا که کنجش توالت بود، روی دیافراگم بشکه نفت نارنجی درب و داغانی پزشکیان با کسی دارند توی تابه روحی نیمرو و سالاد شیرازی می‌خورند. یک لقمه برمی‌دارم و به لبهایم که می‌خورد می‌پرسم از خودم آیا باید بخورم؟ لب بسته یعنی قبل از پرسش هم اکراه دارم، اما لقمه گرفتم چرا؟

 

یکی از دوستان آ.ب مثبتم درگیر تعمیر و توسعه خانه‌اشان در روستا شدند و نمی‌آید. جایش هانیه می‌آید که یک سر دارد و هزار سودا. یعنی دل نمی‌دهد به کار و اذیتم. از این گذشته که چی بشود؟ یک انیمیشن دیدم از لیگمان‌ها و تاندون‌های زانو. لامصب آن همه بست و تسمه در زانوهایم سال‌هاست خشک شده. با عضلات تحلیل رفته پشت و دست و پا قرار است این تمرینات به کجا برسد؟ یادم هست هفت هشت سال پیش طبق معمول درمان قطعی ام‌اس پیدا شده بود. در اینستاگرام نوشتم گیرم ام‌اس من خوب شد، با مفاصل خم و خشک به چه کارم می‌آید؟

 

دیدن انیمیشن‌های سه بعدی آناتومی عضلات و استخوان‌ها غمگینم می‌کند. تک تک عضلاتی که خشک شده و تحلیل رفته‌اند را می‌بینم. جایی که باید به حکمت خداوند مرحبا بگویم و از این شگفتی در خلقت به وجد بیایم که می‌آیم همزمان اندوهگین می‌شوم. و بعد یاد موذن مسجد غزه می‌افتم و بچه‌هایی که پوست بر استخوانشان تنها جامه‌ اندازه شان است.

 

من از جهان چه می‌خواهم؟ از این گذرگاه پر هول و هراس و وقاحت و بی‌شرمی که گویی تمامی ندارد. تاریک نیست اتفاقاً، به غایت روشن است و همین تهوع آورش می‌کند. خون و رذیلت و خیانت و دهشت. پریشان حالی از این همه ظلم و جهل ستوه‌آور است. سرگرم کننده. سر در گم کننده.

 

کسانی که گفتند ایمان آوردیم و استقامت ورزیدند...

غزه نه تنها کربلا که مصاف حضرت ایوب علیه‌السلام با شیطان است.

شهید حاج رمضان مگر نگفت مبارزه ما با اسرائیل زمین زدن شیطان است؟

آیا به این مرحله از «قدرت ایمان» رسیدیم؟

دو هفته پیش همسر یکی از بستگان که به پزشکیان رأی داده و شیفته اوست می‌گفت آن شب آخر که دیدم العدید را زدند و به شوهرم گفتم برآشفته و هراسان گفت وای بدبخت شدیم بچه‌ها اشهدتان را بخوانید آمریکا با خاک یکی‌مان می‌کند بلند شو کیف بقا آماده کن ببرمتان فلان شهرستان پیش فلانی... 

از اصلاح‌طلب جماعت جز این انتظاری هست؟ طرف در ویراستی خطاب به برادر یمنی می‌گوید شما چون زیرساخت ندارید از حملات آمریکا نمی‌ترسید. به آن خانم گفتم ایمانتان ضعیف است، جای خدا از کدخدا می‌ترسید. از خانم غزه‌ای که بالای سر فرزندانی که به خاطر «بازی گرسنگی» شهید شدند و می‌گوید: «اگر سیاست این است و طرحی علیه ماست از عهده‌اش برمی‌آییم و بیشتر می‌ایستیم.»، از یمنی‌ها یاد بگیرید. شروع کرد طبق معمول که همه که مثل هم نیستند، اینطور هم نیست شوهرم همان روزهای اول رفت ثبت نام کرد برای جنگ و فلان. ثبت نام برای شکستن محور مقاومت و جنگیدن در تهرانش گواه است از دلاوری اصلاح‌طلب. فرمود: «مردم، به دولتمردان خود شبیه‌ترند تا به پدرانشان.»

البته خودش کسی بود که یکبار طلبکارانه گفت مردم غزه داشتند زندگی می‌کردند دیگر، چرا جنگ را شروع کردند. گفتم تو اگر زمان امام حسین علیه‌السلام بودی هم همین را می‌گفتی. گیرم ماهواره ندارند، منبع و آبشخورشان اینستاگرام است. مثل دختر آموزگارش که می‌گفت چرا با چمدان پول بردند «فلسطین»؟ چرا جوان‌هایمان را فرستادند به جنگ داعش؟ و وقتی پرسیدم داعش کجا بود و چه بود دست برد به گوشی، گفتم نه با گوشی نه، خودت بگو در ماند.

یکبار گفت من از سیاست چیزی سرم نمی‌شود گفتم هم‌سن تو بودم با یک کاریکاتور دانشگاه را به هم می‌ریختم یعنی چی سیاست نمی‌دانم؟ به آن خانم گفتم اگر طرز فکر دخترت این است تقصیر شما است. ما هم مشکلاتمان زیاد بود اما سیاست و حکمت و مذهب را از پدر و مادر بی‌سوادم یاد گرفتیم. شما اگر غرق در مشکلات بودید که بودید هم، در تربیت معنوی فرزندان کم گذاشتید. 

مثل همیشه همه مثل هم نیستند و شما وضعتان فرق می‌کند و الی آخر. راست می‌گوید. ما شبیه دولتمداران خودمان هستیم. فرق داریم. 

دیروز گفت این یک سال خیلی سخت گذشت به ما. می‌گویم به همه سخت می‌گذرد. گفت نه برای ما سخت‌تر بود چون مستأجر بالایی اذیتمان می‌کند و دوباره قصه گفت. گفتم آره شما فرق می‌کنید. آدم‌ها مشکلات خودشان را بزرگتر از بقیه می‌بینند. خصوصاً من که خیلی وضعم بهتر است. یکبار این را گفت. فرو ریختم. چطور کسی اینقدر نزدیک و آگاه به شرایط زندگی ما می‌تواند این جمله را بر زبان بیاورد؟ ولی می‌گویند. پشت سر یا رو در رو. بعد با یک عذرخواهی می‌خواهند درستش کنند. عذرخواهی درست می‌کند؟ 

 

جنگ ادامه دارد و هر روز شعبده‌ای رو می‌شود. 

 

نزدیک دو سال از خون‌پاشی و تیغ‌تراشی غزه می‌گذرد و در حالیکه بی‌زبانها هم سخن گرفتند دو چهره در سکوتی عجیب بودند: احمدی‌نژاد و موسوی.

اگر احمدی بخشی از هویتش با اسرائیل‌ستیزی و چپ‌نمایی شکل گرفته بود اما موسوی تمام هویتش با استکبار ستیزی و چپگرایی بود. چطور ممکن است این دو ضد در چنین صحنه‌ای تماشاگر باشند؟

انگار نه انگار نسل کشی در جریان بود در حالیکه براحتی می‌توانستند بدون حمایت از جمهوری اسلامی اسرائیل را محکوم کنند.

نه بی‌خبر بودند و نه بی‌زبان.

انتخاب کردند که در این هنگامه مخالف اسرائیل نباشند و در این سکوت نشانه‌هایی است برای آنها که می‌اندیشند.

اما پس از حمله مستقیم اسرائیل به خاک ایران دیگر جای هیچ توجیهی نبود. محمود همان اول یک بیانیه حداقلی پر کرد و زهرا رهنورد سه روز بعد؛ متنی که زیر تجاوز دشمن چند لگد به حکومت می‌زد و آخرش هم خواستار پایان سریع جنگ (تسلیم) از سمت ایران می‌شد!

اما میرحسین حتی اینجا هم ساکت ماند. شاید با تجربه بیانیه رهنورد منتظر وقت بهتری بود. حالا دو روز پیش و دو هفته بعد از آتش بس و آرامش نسبی پیام او را به طور گسترده پخش کردند.

بیانیه‌ای که به جز سه جمله محکومیت عمومی درباره و خطاب به حکومت بود نه دشمن.

حتی به صراحت تجاوز را تقصیر خودمان و «نتیجه یک رشته خطاهای بزرگ» دانست. جالب اینکه پس از تبرئه ضمنی آمریکا و اسراییل اعلام کرد «ساختار کنونی نظام نماینده همه ایرانیان» نیست و مردم برای «تجدید نظر در آن خطاها» نیاز به «مجلس موسسان» دارند!

رفراندومی که پس از آن دیگر جنگ و «دخالت» توسط دشمن نخواهد بود.

 

این یک پیام معمولی وسط جنگ نیست.

 

شاید خیلی‌ها ندانند حصر میرحسین موسوی نه بعد از انتخابات، نه بعد از ۸ ماه جنگ خیابانی، نه بعد از تحریم سازی، نه بعد از ایجاد بزرگترین شکاف اجتماعی ایران، بلکه یکسال و نیم بعد در بهمن ۸۹ اتفاق افتاد.

جایی که همزمان با موج بهار عربی در مصر و تونس و دمشق و لیبی خواستار ایرانی سازی آنها شد. مسیری که بعدها به لیبی و سوریه امروز رسید.

سوریه در دنیای موسوی کلیدی است.

او حتی ۱۱ سال بعد از بهمن ۹۸ با اینکه نتیجه بهار را در ویرانه‌های شام دید هم باز نوشت: 

«حاکمیت نام بهار عربی را به بیداری اسلامی تغییر داد تا حرکت معطوف به آزادی و عدالت ملت‌های به ستوه آمده از دیکتاتوری و گرسنگی و فقر و بی‌عدالتی و مجالس قلابی را از حقیقتش خالی کند.» دلیل سوریه سازی تغییر نام و دخالت ایران بود نه پروژه غرب و پول عرب و ویروس سلفی‌گری!

امروز که فقط چند ماه بعد از سقوط سوریه اسرائیل به خاک ایران رسیده است اهمیت مدافعان حرم را می‌فهمیم اما موسوی نوشته بود: «دفاع از حرم که به معنای حراست از قلب مومن در مقابل کمترین گرایش به ستمگران است به خون ریختن در سرزمین‌های بیگانه برای تحکیم پایه‌های رژیمی کودک‌کش اطلاق می‌شود»!

شعار «نه غزه نه لبنان» در قلب جریان ریشه داشت.

او با حقد و کینه درباره شهید همدانی که در حلب جانش را فدای ایران کرد و جنگ را ۱۴ سال از «جانم فدای ایران گویان» و خود موسوی دور کرد نوشت: «سزای آن سردار بی‌افتخاری که به این جنایت اعتراف و مباهات کرد چه بود جز آنکه جانش در غربت به قربانی مستبدی دیگر تلف شود»!

حالا اگر متن پیام بعد از جنگ را بخوانید ردی از سوریه در آن پیدا می‌کنید: اعلام جایگزین حکومت، تشکیل مجلس موسسان، تکرار نکردن خطاهای پیشین که حمله آمریکا و اسراییل را ایجاد (لازم) کرد.

این پیام یادآور شخصیتی در اعلامیه‌های تشکیل تحریر النصره ۲۰۱۲، تحریر الشام ۲۰۱۷ است: جولانی.

احمد الشرع از رهبران «بهار عربی» محبوب موسوی اسم خود را جولانی گذاشت که اشاره به ارتفاعات اشغال شده جولان توسط اسرائیل داشت. این انقلابی استکبارستیز ضد اسرائیلی اصیل بعد از سر بریدن به تعداد کافی، کت و شلوار پوشید، مجلس موسسان، قانون نویسی تشکیل داد و خود را نماینده همه مردم اعلام کرد.

اسرائیل و آمریکا هم بعد از نابودسازی ارتش و زیر ساخت و اشغال خاک جز ماهی یکی دو بار حمله نمی‌کنند. تحریم هم لازم ندارند چرا که باقی با دستور انجام می‌شود.

حالا سوریه جولانی اتوبان حمله به ایران، که «آزادی‌»اش را تبریک می‌گفتند دارد داعش را برای «آزادی» عراق و ایران آماده می‌کند. مبارک باد این آزادی.

تبعات اصلی این پیام در بیرون از مرزهاست.

برخلاف های و هوی مجازی میرحسین موسوی امروز شخصیت مهمی نیست اما این بیانیه کثیف از زبان او اعلام موجودیت جریان «جولانی ایران» است.

پروژه موسوی کماکان سوریه‌ سازی ایران است و اگر ۸۹ پایانش را ندیده بودند امروز سوریه را دیدند و سفارش دادند.

تعجب ندارد که همان شبکه‌ای که در پایان جنگ، ترور رهبر و جانشینی روحانی را مطرح کرد، این پیام را گسترده پخش کرد. همانها که موج ناگهانی تحویل صداوسیما و سفید سازی تاجزاده و زندانیان را شروع کردند. دو درخواستی که دقیقا در این پیام کوتاه و نامه ۱۸۰ استاد هم روی آنها تاکید شده است؛

انگار همه از یکجا بیرون می‌آیند. کجا؟

 

 

سلمان معمار

۱۴۰۴/۰۴/۲۳

 

 

پ.ن: همان روز برداشتم ولی فرصت نشد به اینجا منتقل کنم.

 

الف: نقدینگی در غزه عمداً در حال تخلیه است. به گفته مردم داخل نوار غزه، کامیون‌هایی که با هماهنگی بازرگانان وارد شده‌اند، به جای کاهش قحطی ساخته دست بشر، آن را بدتر کرده‌اند. این محموله‌های تجاری خواستار پرداخت کامل نقدی بودند، نه انتقال دیجیتال، که منجر به استخراج سریع پول فیزیکی از مردم شده است. در نتیجه، اسکناس‌های عمدتاً پاره و ریزتر همچنان در گردش هستند که بسیاری از آنها آنقدر آسیب دیده‌اند که حتی فروشندگان خیابانی از آنها امتناع می‌کنند.

مردم اکنون ۴۰ تا ۴۵ درصد کارمزد فقط برای دسترسی به پول نقد خود پرداخت می‌کنند و این کمیسیون توسط صرافی‌های محلی فعال در غزه دریافت می‌شود.

 

ب: نوشته: من دلم می‌خواهد کاملاً صورتت را بپوشانم.

توضیح: عبارت «من کاملاً دلم می‌خواهد صورتت را بپوشانم» نشان‌ دهنده‌ درک یا همدلی با کسی است که تصمیم می‌گیرد صورت خود را بپوشاند.

 

پ: به من می‌گویند چون بیماری‌ات تشدید می‌شود چشم و گوشت را به روی غزه ببند.

می‌گویند روز قیامت به خدا و پیامبرش بگویم چون بیمار بودم چشم و گوش بر بیداد ظالم و فریاد مظلوم بستم. وای بر من اگر شیعه پیامبر و اهل بیتش باشم و از شرم هزار بار نمرده باشم. مرا بر شتر برهنه در کوی و برزن طاغوتیان بچرخانید من شیعه امام سجاد علیه‌السلام هستم.

 

ت: فیلم جنین هشت ماهه بی سر را گذاشتم در ویراستی، دو مخاطب «آقا» در دایرکت متذکر شدند فیلم را بردارم چون دردناک است و از طرفی قساوت قلب ایجاد می‌کند! 

چرا؟

مگر یک عمر برای گلوی بریده به سر نزدید؟ مگر ناحیه مقدسه نخواندید؟

امام زمان هر لحظه می‌بینند این صحنه‌ها را. ببینید ایشان چی می‌بینند. 

 

ث: سالار شهیدان سلام الله علیه چون جهانی فکر می‌کرد و جهان به حق زنده است و مصالح ساختمانی جهان، حق است و خود آن حضرت، مُحقّق این نظر و متحقّق به این عمل بود، لذا جهان را به حق مداری و حق محوری دعوت کرد؛ فرمود: «هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة»

ــ یعنی ذلّت از ما دور است نه ما از ذلّت دوریم.

ــ یعنی ما در حدّی زندگی عزیزانه داریم که ذلّت به خودش اجازه عبور به حرم و حریم ما را نمی‌دهد.

همان‌طوری که بیان نورانی علی بن ابی طالب سلام الله علیه این است که: «فَلَا یَرْقَى إِلَیَّ الطَّیْرُ»

شما می‌بینید در این قلّه‌های خیلی بلند، هر پرنده‌ای قدرت پرواز ندارد؛ فرمود: پرنده‌ها توان آن را ندارند که به اوج قلّه ما برسند.

اینجا هم سالار شهیدان می‌فرماید: ذلت به طرف ما نمی‌آید و از ما دور است.

این بیان، ریشه قرآنی دارد؛ ذات اقدس الهی در قرآن کریم مسلمان‌ها را به ستبری، عزّت، قدرت، قوّت و شوکت فرا خواند و فرمود: ﴿وَلْیجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً﴾

 کفار حتماً باید در شما عظمت، جلال، شکوه و استقلال احساس بکنند که به سراغ شما نیایند.

این در سایه:

وحدت شما

عقل شما

درایت شما

عدل‌محوری شما

و حق‌مداری شما خواهد بود.

و این را حسین بن علی صلوات الله و سلامه علیهما به دیگران آموخت. نه قرآن اجازه ذلت می‌دهد و نه عترت اجازه ذلت می‌دهد.

 

 

آیت الله العظمی جوادی آملی/ پیام به همایش ملی شعر عاشورایی؛ ۱۳۹۱/۱۰/۱۳

 

حماس می‌گوید ویتکاف شخصاً وعده داده بود که در ازای آزادی ادان الکساندر، محاصره غزه را لغو کند.

یک مقام ارشد حماس، باسم نعیم، به Drop Site گفته است که ایالات متحده بلافاصله این توافق را نقض کرد. «آن‌ها آن را به زباله انداختند» و تاکنون «هیچ» پیشرفتی در خصوص آتش‌بس در غزه حاصل نشده است.

 

واقعا چه انتظاری داشتید؟ وقتی رهبر انقلاب می‌گوید مذاکره با آمریکا غیر عاقلانه، غیر هوشمندانه و غیر شرافتمندانه است و گره تحریم‌ها را محکم‌تر خواهد کرد، یعنی همین.