دایره خودیها در انقلاب اسلامی محدود است.
«امام خمینی به سیاست دینی، نگاه هویّتی و معنایی داشت، نه نگاه عملگرایانه و قدرتمآبانه. ازاینرو، معتقد نبود که ساختار سیاسی باید به هر بهایی تداوم یابد و باید برای استمرار آن، هر معامله و موازنهای را پذیرفت.
سیاست او، دیپلماتیک به معنای تجدّدیاش نبود، بلکه سیاست انقلابی بود. در سیاست انقلابی، نباید به دیگریهای هویّتی، مجال حضور در قدرت سیاسی را داد و بهعنوان تکثّر و همبستگی و وفاق، انقلاب را سهمیهبندی و تکهتکه کرد و میان نیروها و جریانهای سیاسی متعارض، تقسیم کرد.
انقلاب، یک حقیقت معناییِ واحد و یکپارچه است و باید کسانی زمام و عنان آن را به دست بگیرند که خلوص فکری نسبت به اصالتهای اسلامی و انقلابی دارند. همین تعبیر خلوص، از جمله تعابیری است که در ادبیّات امام خمینی به چشم میخورد و ایشان بر آن، اصرار وافر داشت، اما امروز، به یک دشنام سیاسی تبدیل شده است و از انحصارگرایی حکایت میکند. این در حالی است که امام، تکثّر برونگفتمانی و بیضابطه و عملگرایانه را برنمیتابید و نمیخواست قدرت سیاسی، عرصۀ کنشگریِ دیگریهای هویّتی بشود.
روشن است که در این حال، هم دایرۀ خودیها محدود میشود و هم دیگریها، معترض خواهند شد، اما این امر، تغییری در نظر ایشان ایجاد نکرد، بلکه برعکس، ایشان بر این باور بود که رویکرد سالهای آغازین انقلاب که بر چنین تکثّر و تنوّعی دلالت داشت، غلط بود. آری، امام معتقد به آزادی بیان و فکر بود و در پی بنانهادن استبداد دینی نبود، اما تکثّر و تنوّع را در عرصۀ عمومی میدید و نه در عرصۀ رسمی و حاکمیّتی. قدرت سیاسی، باید بر خلوص هویّتی مبتنی باشد، اما عرصۀ اجتماعیِ بیرون از آن، معرکۀ مواجهات انتقادی و چالشی میان هویّتها و رهیافتهاست. در ذهن امام، چنین تفکیکی وجود داشت و امام، حکم عرصۀ عمومی را به عرصۀ حاکمیّتی تعمیم نمیداد. آن حجم جدّی و تأمّلبرانگیز از حسّاسیّت امام خمینی نسبت به لیبرالها، در دورۀ پس از ایشان، به فراموشی سپرده شده و بهتدریج، خودیهای دیروز، غیرخودیهای امروز شدند و خطِ لیبرالیسم را در حاکمیّت رقم زدند.
ازاینرو، جمهوری اسلامی از سوی کارگزارانش ضربه خورد؛ کسانیکه احساس میکردند دورۀ انقلابی به سر آمده و با رحلت امام، باید تجدید نظر کرد.» (+)