قیام حق
حسینبنعلی(علیهما السلام) معتقد است نه با باطل میتوان کار کرد و نه با اختلاط حق و باطل میتوان به هدف رسید. برای نیل به هدف، یک راه هست و آن صراط مستقیم است؛ نه باطل به مقصد میرسد و نه حق بعلاوه باطل راه گشاست، چون باطل، قبل از اینکه به دیگری خدمت کند، رخت بر میبندد: «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیذْهَبُ جُفاءً»
به همین جهت حضرت، ابن زبیر را به سمت خود دعوت نکرد و از موقعیت سیاسی ابن زبیر هم استفاده نکرد، با اینکه ابن زبیر علیه حکومت وقت به مبارزه و قیام برخاست و میتوانست کمکی به حسینبنعلی(سلام الله علیهما) کرده باشد؛ ولی همان بیانی که حضرت به عبدالله بن حرّ جعفی فرمود: «وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا» ما از انسان گمراه کمک نمیگیریم.
با همان روش، ابن زبیر را هم نپذیرفت. لذا یکی از بدترین دشمنان حضرت، خود ابن زبیر بود، زیرا ابن زبیر میخواست یزیدی برود و یزید دیگر بیاید؛ اما حسینبنعلی(علیهما السلام) میخواست یزیدی برود و حسین بیاید. بین این دو طرز تفکر فرقهاست.
ابن زبیر مردم را به خود دعوت کرد؛ اما حسینبنعلی(سلام الله علیهما) مردم را به خدا دعوت میکرد.
آیت الله جوادی آملی/ پیادهسازی سخنرانی محرم؛ ۱۳۷۹/۰۱/۱۹