مرا آفرید آن که دوستم داشت

۱۵۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «واگویه» ثبت شده است

ایرنا: مدیرکل حفاظت محیط زیست استان بوشهر گفت نخستین تصویر از حضور پلنگ ایرانی در کروهای شهرستان عسلویه در جنوب این استان به ثبت رسید.

 

 

 

میلاد رضایی در رابطه با پخش این خبر نوشته: «با آغاز رزمایش‌های بزرگ اخیر ایران در جنوب ایران ، اعلام شد ایران به زودی شهرهای زیردریایی موشکی و… رونمایی می‌کند.

 

بجز آن از سوی دیگر از سوی مقامات نظامی اعلام شده که در کوههای مشرف به خلیج فارس پایگاه‌های موشکی بزرگی قرار دارد.

 

حالا بعد از این صحبت‌ها متوجه می‌شویم یک دفعه پلنگ ایرانی در این مناطق برای اولین بار دیده شده است. لفظ اولین بار داشته باشید.

 

سیستم جاسوس‌های محیط زیست که براساس NGO های مختلف فعال هستند گویا دوباره فعالیت‌های خود را آغاز کردند.

 

در دولت حسن روحانی تیم‌های مختلف جاسوسی به بهانه مطالعه روی پلنگ و شیر و گونه‌های نادر سعی می‌کردند در اطراف مناطق نظامی دوربین‌های مخصوصی را جهت جمع آوری اطلاعات نصب کنند.

 

نکته مهم اینجا بود که این برخی از شبکه یهودیان مخفی زیتون در این ماجرا نقش داشتند و یکی از آنها برای حفظ اسرار خود در زندان به صورت خیلی حرفه‌ای خودکشی کرد.

 

دستگیری آن شبکه، آن زمان یک آبروریزی و شکست بزرگ برای سازمان‌های اطلاعاتی غربی محسوب شد.»

 

کانال ایران شهر خورشید (+)

 

سرنوشت همانطور دعاهاى خیر را مى‌خورد که وزغ مگس‌ها را! مى‌جهد دنبالشان! لهشان می‌کند! داغانشان می‌کند! مى‌دهدشان اندرون!

 

ص. ۶۱۱

 

به هر ضرب و زوری بود مرگ قسطی را تمام کردیم. به نظرم حدود ۳۰ صفحه آخر را یک جا خواندیم. انتظارم البته چیز دیگری بود اما پایان وحشتناک‌تری داشت. مخصوصاً در آن صحنه‌هایی که اضطرار، خشم، بیچارگی، عشق و درماندگی گنده خوشگله از مرگ کورسیال را توصیف می‌کرد من داشتم شکنجه می‌شدم. چون یاد پنجشنبه‌ای افتادم که خبر دادند شوهر همکارمان در تصادف به رحمت خدا رفته است.

داشتم دیوانه می‌شدم دلم می‌خواست هرچه زودتر کتاب تمام بشود. حتی شده آنطور.

لعنت بهت سلین.

تا همین چند وقت پیش نتوانسته بودم با کتاب صوتی کنار بیایم، اما حالا عصرها گاهی کتاب خار و میخک شهید یحیی سنوار گوش می‌دهم. قبل از اینکه از ویراستی فرار کنم یکی از کاربران که نویسنده هم بود و اسمش خاطرم نیست، دو سه فصلش را در یکی از اتاق‌هایش خوانده بود. یادم رفته بود تا اینکه خیلی اتفاقی وقتی دنبال چیز دیگری بودم لینکش را پیدا کردم و رفتم غزه. آنوقت در دو دنیای مختلف یکی در فلسطین اشغالی؛ در باریکه غزه و کرانه باختری و یکی در فرانسه در یک محدوده زمانی تقریباً به هم نزدیک با نسلی قهرمان‌پرور و نسلی از هم گسیخته پیش رفتم/می‌روم.

دیشب که اولین صفحات کتاب دسته دلقک‌های سلین را می‌خواندیم من در غزه بودم، زیر بمب‌های چند تنی آمریکایی. که «طیاره دهشت» می‌ریخت روی سر مردم. با همان کیفیت: تن‌های آش و لاش، نوزاد سوخته که پدرش دنبال دبه‌ای آب بود و از خدا می‌پرسید آیا این درست است؟

 

متن کامل اینجا

 

عکسی بود از رئیس‌جمهور

دیدم که گرفته در کفش بیل

 

گفتم صد شکر گویی این‌بار

فارغ ز تعلل است و تعلیل!

 

سرچشمه مشکلات را یافت

گیرد سر چشمه را به تعجیل!

 

دیدم که نشست و همره بیل

ده کارگروه داد تشکیل!

 

گفتم که چه نیک شیخ سعدی

بهرش زده است طرفه تمثیل۱

 

بیل ار سر چشمه را نگیرد

پر شد، نتوان گذشت با فیل!

 

تعطیل شده‌ست کل کشور

موقوف شده‌ست کار و تحصیل!

 

کرده‌ست فتور خارج از حد

بر بنیهٔ اقتصاد، تحمیل!

 

از بسکه معطل‌اند و عاطل

تعطیل نهند پشت تعطیل!

 

من نیز کنم به بیت آخر

از دولت پرتلاش، تجلیل

 

چون شعر نداشت بوق سانسور:

مفعولُ مفاعلن مفاعیل!

 

سعید سلیمان‌پور

 

 

۱. سر چشمه شاید گرفتن به بیل

چو پر شد نشاید گذشتن به پیل

 

سعدی

 

در حدیثی از حضرت امام صادق(علیه‌السلام) آمده است: «إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلَاءِ غَتّا»؛ خدا زمانی که بنده‌ای را دوست بدارد او را در دریای شدائد غوطه‌ور می‌سازد. یعنی همچون مربّی شنا که شاگرد تازه‌کار خود را وارد آب می‌کند تا تلاش کند و دست و پا بزند و درنتیجه ورزیده شود و شناگری را یاد بگیرد، خدا هم بندگانی را که دوست می‌دارد و می‌خواهد به کمال برساند، در بلاها غوطه‌ور می‌سازد.

 

 

استاد اصغر طاهرزاده/ فرزندم اینچنین باید بود/ ج. ۱

از کانال حرف حساب (+)

 

 

در آیه ۵۵ سوره حج صفحه ۳۳۸: وَلَا یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی مِرْیَةٍ مِنْهُ حَتَّىٰ تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ یَأْتِیَهُمْ عَذَابُ یَوْمٍ عَقِیمٍ

 

صفت عقیم ذهنم را درگیر کرد. در تفسیر نور آمده: 

عقیم: عقم: خشکیدن. خشک شدنى که مانع از اثر باشد. «عقمت مفاصله»: بندهاى بدنش خشکید، به درد لا علاج گویند «داء عقام».

عقیم: زن نازا،.

یوم عقیم روزى است که خیرى و سرورى در آن نیست، آن در قرآن در وصف باد، عذاب و زن نازا آمده است.

بعد از برپایى قیامت، فرصتى نیست که گذشته خود را جبران کنیم. (لینک)

 

روزی است که امیدی به کسی نیست نه پدر به داد فرزند می‌رسد نه زن و شوهر نه فرزند به داد پدر و مادر. روزی که هر کسی حق شفاعت ندارد مگر خداوند اجازه بدهد، روزی که در توصیفش آمده است فرشتگان به ردیف می‌ایستند و به اصطلاح جلوی رحمان کسی جیکش در نمی‌آید. 

همان یوم عبوس که اهل خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گفتند و در سوره انسان آمده است. 

وحشتناک، وحشتناک و وحشتناک. روزی که در همین صفحه آمده است در نزد خداوند به اندازه هزار روز ما در زمین است. طولانی: «... وَإِنَّ یَوْمًا عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» (۴۷)

این آیه شش مرتبه در قرآن تکرار شده است.  یاد خلقت جهان در ستة أیام افتادم. گنجشک نیست که لامصب. ذهنم را می‌گویم.

 

 

امام کاظم علیه‌السلام می‌فرمایند: «ای هشام! همنشینی با کسانی که اهل دین هستند، شرف دنیا و آخرت است.» شرف در این‌جا هم به معنای آبرو، هم به معنای عزت و هم به معنای ثروت و غناست. اهل دین کسانی هستند که به دین عمل می‌کنند، مراقب حلال و حرام زندگی‌شان هستند و اجازه نمی‌دهند که جان و روحشان با زشتی‌ها و پلیدی‌ها آلوده و آمیخته بشود، اهل گناه نیستند و اهل ذکر و یاد خدا هستند.

منظور از اهل دین این نیست که غیر اهل دین کسانی هستند که ضد دین هستند. نه، ممکن است به‌ظاهر دین‌دار هم باشند، ولی دین فقط در حد یک بستنی‌ای است که می‌لیسند یا غذایی که خانم‌ها هنگام آشپزی، یک سر انگشتی می‌زنند روی زبانشان تا ببینند طعمش چطور است و حتی ممکن است به گلویشان هم نرسد! همان‌که سیدالشهدا علیه‌السلام فرمود: «الدین لعق علی السنتهم» یک لیسیدنی روی زبان است.

دیگر اینکه مبنای زندگی، دین و دین‌داری و مخالفت با هوای نفس و توجه به خدا و عدالت و… باشد، نه! این‌ها نیست. خوش‌گذرانی؛ همان زندگی دنیایی است؛ حالا یک اسم دین هم رویش باشد!

نه، می‌فرماید همنشینی با اهل دین. یعنی آن‌هایی که با دین زندگی می‌کنند؛ در متن، با دین زندگی می‌کنند، نه در حاشیه. در قرآن هم داریم: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ» حرف یعنی حاشیه، کنار، پهلو؛ یعنی برخی از مردم عبادتشان در حاشیۀ زندگی است. دین و عبادت، برنامۀ اصلی زندگی‌شان نیست.

 

محمد عینی‌زاده موحد/ پیاده سازی سخنرانی/ ۲۶ شهریور ۱۴۰۳

 

 

پ.ن: آیه ۱۱ سوره مبارکه حج

خیلی از این پیاده سازی سخنرانی لذت بردم خصوصاً از جایی که از بر زبان بودن دین توصیف قابل لمسی می‌کند. آنجایی که از زدن انگشت در غذا و گذاشتن بر روی زبان می‌گوید یاد این افتادم که این کار روزه را باطل نمی‌کند چون به معده نمی‌رسد. چه نکته‌های ریز و قابل لمسی در زندگی روزمره تجربه می‌کنیم و به سادگی از کنار آنها می‌گذریم تا اینکه از دهان استادی و عالمی به گوشمان می‌رسد. این در واقع همان منطق ساده فرستاده شدن انبیا و تنزیل کتب آسمانی میان مردم است. اینکه مکرر در قرآن اشاره می‌شود که قرآن یک تذکر است. تذکر آنچه بارها و بارها با آن مواجه شدیم اما نکته را نگرفتیم.

و در ادامه می‌فرماید خوش به سعادت کسانی که این تذکرها را دریافت می‌کنند.

 

خارجی‌ها و آنهایی که تبع خارجی‌ها هستند، باید دعا کنند که این سلاح «الله اکبر» از ملت ما گرفته بشود و این دعا هم مستجاب نیست و الّا من نباشم باز خود ملت هست.

 

امام خمینی (قب)

* اصطلاحی که سلمان معمار برای ۱۴ میلیونی که رأی «نه» به زر، زور و تزویر دادند و او آنها را همان عقبه انقلاب ۵۷ می‌داند. اقلیتی که بسیار ترسناک است.

 

«من» یک انسان هستم و در این طبیعت و در این جهان بزرگ باید بدانم به نام یک موجود انسانی چه کاره هستم؟ چه جور باید زندگی کنم؟ سرنوشت و سرگذشت من چه بوده و سرشت من چیست؟

«من» به عنوان یکی از هزاران [ی هستم] که در این مملکت و در این قسمت از زمان ایستاده‌اند و به سرنوشت خود و آینده‌شان و وضع موجود جهان و وضعیت خودشان می‌اندیشند...

«من» وابسته به یک منطقه‌ای از زمین هستم به نام شرق با گذشته‌اش و حال‌اش و آینده‌اش...

«من» وابسته به جامعه و امتی به نام امت اسلامی هستم و سرشتم و سرنوشتم و احساسم و تربیتم با این امت پیوند دارد...

«من» وابسته به قرن بیستم هستم. جریانهای قرن بیستم روی من و احساس من و سرنوشت من و جامعه من تأثیر دارد.

 

علی شریعتی/ م. آ. ۵. ما و اقبال/ صص. ۲۶ ـ ۲۵.

 

خب، منتخب ۱۶ میلیون ایرانی در مصاحبه با ان‌بی‌سی گفته: «ایران هیچ نقشه‌ای برای ترور هیچ کس نداشته و ما برای ترور ترامپ تلاشی نکرده‌ایم و هرگز چنین کاری نخواهیم کرد.»

تعجبی ندارد وقتی پدر معنوی اصلاحات برای خوش آمد آنها فتوای امام خمینی برای سلمان رشدی را انکار کرد و شدیم محور شرارت جرج بوش پسر، چه انتظاری دارید از کسی که در تلویزیون ملی گفت شهید سلیمانی «موی دماغ آنها شده بود.»؟ 

گیرم خانواده سردار سلیمانی در ملاقات با پزشکیان از امید تازه‌ای که در کشور دمیده اظهار خوشحالی کنند برای خوش آمد عمو قالیباف (چه قشنگ)، اما همانطور که سال‌های سال بعد یک غیر ایرانی، سلمان رشدی را چاقو زد، انتقام خون سردارمان را از برادران اصلاح طلبان، کسی جایی زمانی خواهد گرفت.

 

 

احتمالاً برای شما هم پیش آمده که از خودتان بپرسید چگونه همه چیز از آب خلق شده است؟ یا قسمت خلقت آسمان‌ها در خطبه اول نهج البلاغه را که می‌خوانید درکش دشوار باشد.

برای من هم همینطور بود تا اینکه این ویدیو را دیدم. اگر و اگر انسان قادر بود ابزاری داشته باشد بینید چگونه می‌توانست با آب تا خلق سیاه چاله پیش برود. 

این قسمت از خطبه را بعد از مشاهده فیلم بخوانیم: 

«خدای سبحان جَوها را شکافت و اطراف آن را گشود و فضاهای خالی در آن ایجاد کرد. آنگاه آبی را که امواجش در هم شکننده و خود انبوه و متراکم بود، در آن فضای بازشده روان ساخت.

آن را بر پشت بادی سخت وزان و جنباننده و برکننده و شکننده بار کرد؛ به آن باد فرمان داد تا آب را از جریان بازدارد و آن را بر نگهداری آب چیره کرد و باد را برای حفظ حدود و جوانب آب قرین گماشت. فضا در زیر باد نیرومندْ، گشاده و باز و آب جهنده بالای سر آن در جریان؛

سپس باد دیگری به وجود آورد که منشأ وزش آن را مهار کرد و پیوسته ملازم و تحریک آبش قرار داد و آن را به تندی وزانید و از جای دورش برانگیخت؛ آن را به بر هم زدن آب متراکم و برانگیختن امواج دریا فرمان داد.

باد فرمان یافته آب را همچون مشک شیر که برای گرفتن کره بجنبانند به حرکت آورد و آن‌گونه که در فضای خالی می‌وزد، بر آن سخت وزید؛ اولش را به آخرش و ساکنش را به متحرکش برمی‌گرداند تا آنکه انبوهی از آب به ارتفاع زیادی بالا آمد و آن مایۀ متراکم، کف کرد؛

 

👈 دقت کنید که امیر کلام نمی‌فرماید مایع متراکم، می‌فرماید مایه متراکم. چون دیگر از حالت مایع درآمده بود طبق همین فیلم.

 

آنگاه خداوند آن کف را در هوای گشاده و فضای فراخ بالا برد و آسمان‌های هفتگانه را از آن کف ساخت؛... آنگاه آسمان را به زیور ستارگان و روشنی کواکب درخشان آرایش داد و آفتاب فروزان و ماه تابان را در آن فلکی که گردان و سقفی روان و صفحه‌ای جنبان بود روان ساخت.

 

👈 صفحه جنبان خودش قسمتی از نظریات اختر فیزیک انیشتین است. 

 

سبحان الله تعالی عما یشرکون (قصص: ۶۷)