مرا آفرید آن که دوستم داشت

۱۵۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «واگویه» ثبت شده است

صورت: یک صفحه قرآن کریم امروز از سوره مبارکه احزاب

 

روزى که صورتهایشان را در آتش بگردانند، مى‌گویند: اى کاش خدا را اطاعت کرده بودیم و رسول را اطاعت کرده بودیم.(۶۶)

 

در قرآن به صورت‌ها در قیامت بسیار اشاره شده است. اینکه با صورت در آتش انداخته می‌شوند و یا مثل این آیه صورت‌هایشان از آتش جهنم منقلب می‌شود.

شاید برای اینکه صورت انسان نمایانگر قلب و فکر اوست: خشم و نفرت، تمسخر، رویگردانی و قرار گرفتن چشم و زبان در مرکزیت گناهان. یا جایی که در سوره مبارکه علق می‌فرماید:

 

کَلَّا لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِیَهِ (۱۵)

حقا، که اگر بازنایستد موى پیش سرش را مى‌گیریم و مى‌کشیم.

نَاصِیَهٍ کَاذِبَهٍ خَاطِئَهٍ (۱۶)

[آری] موی جلوی سر دروغگوی خطاپیشه را.

 

در خصوص «ناصیه» تماشای این ویدیو را توصیه می‌کنم (+)

 

ضمیر: رزقم از یک صفحه قرآن کریم آیات ۱ تا ۷ سوره مبارکه سبأ

 

یَعلمُ… وَمَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا…(۲)

 

و هر چه از آسمان فرود آید (از فرشتگان و ارواح و ارزاق) و هر چه در آسمان بالا رود (از اعمال صالح و ارواح پاک) همه را می‌داند…

 

«آیا منتظر روزی‌ات هستی که از آسمان فرو می‌آید اما عملت را که به آسمان بالا می‌رود نمی‌بینی؟»

 

آنان که از دانش برخوردارى یافته‌اند مى‌دانند که آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است حق است و به راه خداى پیروزمند ستودنى راه مى‌نماید. (۶)

 

نشانه‌ علم واقعى دریافتن حقّانیّت قرآن و پذیرفتن آن است. بدون علم و معرفت، حقّ‌شناسى ممکن نیست. «أُوتُوا الْعِلْمَ‌- هُوَ الْحَقَّ» (+)

إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِی کِتَابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ (توبه:۳۶)

 

شمار ماه‌ها در نزد خدا، در کتاب خدا از آن روز که آسمانها و زمین را بیافریده، دوازده است. چهار ماه، ماه‌هاى حرامند.

 

 

تقویم بهائی توسط سید علی محمد باب (مؤسس دیانت بابی) از سال ۱۸۴۴ میلادی آغاز شده‌است. سال بهائی مانند سال خورشیدی ۳۶۵ روز است که از ۱۹ ماه ۱۹ روزه تشکیل شده است که جمعاً ۳۶۱ روز می‌شود و چهار روز باقیمانده که در سال‌های کبیسه پنج روز می‌گردد، به ایام هاء مشهور است. (+)

 

کثیف‌تر از بهاییت فرقه‌ای هست؟

از جعفربن‌محمد صادق نقل است که پیامبر گفت: چون قیامت شود، منادی ندا دهد: کجایند بیدادگران و یارانشان؟ کجایند آنان که لیقه‌ای در دوات بیدادگران ریختند یا سر کیسه‌ای برایشان گره زدند یا قلمی برایشان تراشیدند؟ همه را با بیدادگران محشور کنید.

 

‌ثواب الاعمال، ص ۲۶۰

 

 

خیاطی به سفیان ثوری گفت: آیا من که لباس‌های سلطان را می‌دوزم نیز از یاران بیدادگران به شمار می‌روم؟

 

سفیان گفت: تو خود یکی از بیدادگرانی. یاران بیدادگران کسانی هستند که به تو سوزن و نخ می‌فروشند. 

 

الزواجر، ج ۱، ص ۱۳

یادم افتاد که زمان زنده‌بودن همیشه دوست داشتم در خواب بمیرم؛ الآن از این آرزویم شرم می‌کنم. چه قدر مسخره بود که دوست داشتم بمیرم بی‌آن که متوجه مرگ بشوم، دقیقاً همان‌طور که همه‌ی عمرم زندگی کرده بودم بی این که متوجه زندگی بشوم.

 

استیو تولتز/ هر چه باداباد/ص. ۳۹۵

 

 

 

می‌خواست برود ولی نمی‌توانست. چیزی همچنان او را سر جایش نگه داشته بود. «خیلی چیزها راجع به من و گریسی هست که تو ازشون بی‌خبری. تا ابد هم بی‌خبر می‌مونی، مگر این که خودم به‌ات بگم. بگم؟ مدت‌های طولانی به چشمان هم خیره می‌موندیم. رمانتیک بود یا رمانتیک کاذب بود؟ بهانه بود برای حرف نزدن؟ مثل وقت‌هایی که آدم یکی رو می‌بوسه چون از حرف‌زدن آسون‌تره؟ تظاهر هم می‌کنی که انگیزه‌ات شور و عشقه؟ ولی در واقع اضطرابیه که نقاب شور و عشق به چهره زده؟» 

 

استیو تولتز/ هر چه باداباد/ ص.۳۵۷

 

 

امام کاظم علیه‌السلام می‌فرمایند: «اِنَّ الزَّرعَ یَنبُتُ فی السَّهلِ وَ لا یَنبُتُ فِی الصَّفا، فَکذلِکَ الحِکمَهُ تَعمُرُ فی قَلبِ المُتواضعِ وَ لا تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَکَّبِرِ الجَبّارِ»؛ ای هشام! گیاه در زمینی که حاصلخیز و نرم است رشد می‌کند، نه در صخره و سنگ سخت. حکمت نیز در قلبی که متواضع باشد رشد می‌کند. صرف اینکه انسان در ظاهر افتاده باشد منظور نیست؛ اگرچه آن هم اثرش را می‌گذارد. امام می‌فرمایند تواضع قلب. آن چیزی که مهم است این است که قلب انسان، یعنی حقیقت و جان و خود انسان باید متواضع باشد.

 

امام در ادامه می‌فرمایند: «لأنّ اللّه َجَعلَ التَّواضُعَ آلَهَ العَقلِ» ابزار عقل، تواضع است. خیلی عجیب است! عقل بالاخره باید با یک ابزاری کار کند دیگر. ابزارش تواضع است. یعنی تواضع نباشد، عقل تعطیل است و هیچ کاری نمی‌تواند انجام دهد!

 

پ.ن: مولوی در این زمینه این‌گونه سروده است: در بهاران کی شود سرسبز سنگ/ خاک شو تا گل بروید رنگ‌رنگ

 

استاد محمد عینی‌زاده موحد/ پیاده سازی از جلسه قرآن کریم ۲۲مرداد ۱۴۰۳

امیر المؤمنین امام علی علیه السلام با امام حسن مجتبی و سید الشهدا علیهم السلام صحبت می‌کرد که فرمود مردم سه دسته‌اند:

دسته‌ای خود را به ما منتسب می‌کنند و کسب آبرو می‌کنند.

دسته‌ای با ادعای محبت ما روزی می‌خورند. 

و دسته‌ای که از همه کمترند همان‌هایی هستند که به ما اقتدا می‌کنند و به وسیله ما هدایت می‌شوند.

شیعیان واقعی ما همین گروه آخر هستند. خوش به حالشان و چه خوش عاقبتند.

 

سلیم، ج ۲، ص ۹۴۳

 

لیلای لیلی نوشته: «اسراییلی‌ها امروز مردی را که نوعی سیستم کشاورزی خودگردان را برای مقابله با گرسنگی در غزه ایجاد کزده بود را کشتند.

 

اسراییل هر کسی را که ذره‌ای موجودیت و‌ با فعالیت علمی، تخصصی، فرهنگی، دانشگاهی، یا خدماتی داشته باشد می‌کشند.

 

نانوایی‌ها را بمباران می‌کنند

جنایتکاران روانی.»

 

اگر حساب و کتاب کنید، می‌فهمید که اصطلاح "برای خیر عمومی" موتور محرک فقط سه درصد از ماست. در نهایت کار ما به اینجا رسیده که فقط دو انتخاب برامون باقی بمونه. یه مرگ خوب می‌خوایم یا نه؟

 

استیو تولتز/ هر چه باداباد/ ص. ۳۲۵

 

استاد رحیم‌پور ازغدی در یکی از سخنرانی‌هایش می‌گوید زمان جنگ فقط ۳ درصد از مردم در جنگ شرکت کردند. امان از این سه درصد. 

 

قرار بود به کجا برسم؟ می‌دانستم نمی‌توانم تا ابد بر بیوه‌ام ظاهر شوم؛ نه فقط به این دلیل که کارم بدون رضایت او بود، خود سفر پوست آدم را غلفتی می‌کند، طوری که بعدش عقلم دیگر سرجایش نبود. به گریسی می‌گفتم «کلیدم رو ندیدی؟» و نمی‌فهمیدم چرا جوابم را نمی‌دهد.

چندین بار فراموش کردم که مرده‌ام. خیلی وقت‌ها هم بی‌نهایت افسرده و مستأصل بودم. هر وقت قلبم دیگر کشش تصویر بیوه و فرزندم را نداشت می‌رفتم پشت پنجره و ماه را تماشا می‌کردم، آن قمر زیبای قدیمی سرمازده‌ی زمین، و اشک می‌ریختم. چون ماه من این بود. آرزو می‌کردم بتوانم راهی برای بازگشت حقیقی پیدا کنم.

 

استیو تولتز/ هر چه باداباد/ ص. ۳۱۱

 

این کتاب را خیلی وقت است تمام کردیم و یک وقفه یک هفته‌ای هم پیش آمد تا اینکه کتاب سفر به انتهای شب سلین را شروع کردیم به خواندن. در واقع امیر برای من می‌خواند. هنوز تعدادی از انتخاب‌های هرچه باداباد مانده که دلم نمی‌آید منتشر نکنم. 

خیلی کم کار شدم، می‌دانم. چون تایپ کردن با میکروفون هم سختی‌های خودش را دارد. از مباحث سیاسی و اجتماعی هم به آن صورت نمی‌توانم بنویسم یا مکاشفات مذهبی. ولی این به این معنی نیست که از آنها غافلم یا محروم. 

حالا که حرفش پیش آمد رزقم از صفحه دوم سوره سجده آیات ۱۲ تا ۲۰، اشاره به نماز شب در آیه ۲۰ در این سوره یادآور شهید دفاع مقدس، شهید محسن صاحب‌الزمانی بود. معروف به شهید خوش قول که معتقد بود طلبه‌ای که نماز شب نخواند، نمی‌تواند ادعا کند سرباز امام زمان است. 

برای همین، گاهی که به درخواست پدر و مادر شب را در منزل می‌ماند و هنگام خواب مادر برایش رختخواب گرم می‌انداخت، برای حفظ ظاهر روی رختخواب می‌خوابید. وقتی پدر و مادر تنهایش می‌گذاشتند، رختخواب گرم را جمع می‌کرد و روی فرش می‌خوابید.

او در جبهه نیز نیمه‌های شب در گودالی پنهانی مشغول نماز شب می‌شد.

 

در صفحه سوم آیات ۲۱ تا ۳۰ سوره مبارکه سجده، در آیه ۲۱ می‌فرماید (در این دنیا) عذابی دردناک قبل از عذاب بزرگ (در آخرت) به آنها می‌چشانیم شاید که برگردند؟

 

آخر چرا انقدر مهربانی خدا؟ هر کاری می‌کنی که برگردیم و چه بد عاقبتی برای کسانیکه برنمی‌گردند که در قیامت با آنها حرف نخواهی زد.

خدایا مرا از کسانی قرار بده که از تو به تو فرار می‌کنند.

 

امروز در صفحه اول سوره احزاب آیات ۱ تا ۶:

ابتدای آیه ۶ می‌فرماید «النَّبِیُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»

 

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: سوگند به خدایى که جانم در دست اوست، ایمان هیچ یک از شما کامل نیست، مگر این که مرا از جان و مال و فرزند و از همه‌ مردم بیشتر دوست داشته باشد. (+)

آیا چنین دوستش داریم؟ اگر چنین دوستش داشتیم واقعه سقفیه اتفاق می‌افتاد؟