- ۲۶ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۲۹
- ۰ نظر
بله! سخنانتان که بس دلنشینند و گوارا،
گویای مشکلات مهم بشریت اگر نباشند؛
همچو برگهای پاییزی، در دستان باد،
خشخشکنان در حال موجزدن خواهند بود؛
فانی خواهند بود.
فاوست/ گوته
بله! سخنانتان که بس دلنشینند و گوارا،
گویای مشکلات مهم بشریت اگر نباشند؛
همچو برگهای پاییزی، در دستان باد،
خشخشکنان در حال موجزدن خواهند بود؛
فانی خواهند بود.
فاوست/ گوته
رزق امروزم از یک صفحه قرآن کریم امروز:
در آیات ۴۸ تا ۵۱ سوره مبارکه نمل درباره ۹ گروه از قوم ثمود میگوید که مفسد بودند ولی خود را اهل اصلاح میدانستند. جالب اینجاست که به الله قسم میخورند که نگذارند حضرت صالح علیه السلام و پیروانش پیروز شوند.
میفرماید نقشه کشیدند و الله نقشه کشنده قهاریست، ببینید عاقبت کسانی را که برای پیروان الله مکر میکنند.
وفاق میلی
*مولوی
نمازی که روزی پنجبار خوانده میشود، تکرار نیست. بعضی کارها تکرار آن عملی بیهوده و خستهکننده است و نتیجهٔ عقلانی و مفید ندارد، اما نماز اینگونه نیست؛ بلکه نماز، نردبان ترقی است که هرچه بیشتر با حضور قلب خوانده شود، بالاتر میروی.
گرچه در ظاهر رکوع و سجود تکرار میشود، ولی در حقیقت مانند پلههای نردبانی است که گرچه بالارفتن از آن تکراری است، اما موجب بالارفتن معرفت و ایمان میشود. به تعبیر دیگر، این اعمالِ بهظاهر تکراری، همانند کلنگی است که برای حفر چاه میزنند. کلنگ زدن در ظاهر تکراری است، اما در واقع هر کلنگی که میزنید، به عمق بیشتری میروید و یک قدم به آب نزدیکتر میشوید. به هرحال، ظاهر نماز تکراری است، اما در واقع عمق بخشیدن و پرواز است.
سید کاظم ارفع/ دانشنامه نماز/ صص. ۵۰ ـ ۵۱
شبها قبل از خواب کتاب میخوانیم. ۸ سال از آخرین هم کتابخوانی قبل از خوابمان میگذرد. حالا دیگر فقط امیر کتاب میخواند و من گوش میدهم. چون من نمیتوانم کتاب دستم بگیرم یا ورق بزنم. اما کتابی که انتخاب کردیم هر چه باداباد از استیو تولتز است.
چند روز پیش به امیر میگفتم اگر من بمیرم و جهان پس از مرگ آنی باشد که مونی توصیف کرده، من با بینظمی در زندگیام تنبیه خواهم شد. شلختگی بیپایان. خانهای که از نظم خارج شده است و معلوم نیست که وسیلهها کجا هستند؟
داشتیم با دنیای پس از مرگ مونی کیف میکردیم که ناگهان فهمیدیم مونی چگونه مُرد. در تمام کتابهایی که خواندهام فشردگی سینهای که آن لحظه حس کردم را خیلی به ندرت تجربه کردم. حالا با غم و اندوه و انزجار و نفرت به خواندن بقیه کتاب ادامه میدهیم.
بدی اینکه امیر برای من کتاب میخواند سوای اینکه صدای قشنگش را هر شب میشنوم که یک ساعت فقط برای من صحبت میکند، این است که نمیتوانم از کتاب نقل قول کنم. البته امیر مداد به دست کتاب میخواند تا هر جایی که به نظرم جالب بود را علامت بزند تا بعداً برایم بفرستد، اما اینکه همان لحظه واگویه کنم فرق دارد با اینکه چند روزی از آن گذشته باشد.
به نظرم حتی حسی که در نقل قول در زمان مواجهه وجود دارد با گذر زمان کمرنگ میشود. نه برای خواننده برای خودم.
* استیو تولتز/ هر چه باداباد/ ص.۵۴
به صراحت گفته بود هرگز نتوانستم بر مشکل تک فرزند بودن دو تک فرزند فائق بیایم. ناراحت بود از اینکه بدون خواهر و برادر، خاله و عمه و دایی و عمو و پسر عمو و پسر دایی بزرگ شده بود.
وقتی جلوی قبر دوقلوی پدر و مادرش در گورستان از خودش سلفی گرفت متوجه شد که از دودمانش دیگر هیچکس باقی نمانده. پست کرده بود دیگر هیچکس را ندارم جز سگم و یک شهر پر از غریبههایی که بود و نبودم برایشان یکیست.
استیو تولتز/ هر چه باداباد/ ص.۵۱
وقتی با ویلچر در خیابانها و پیاده روها تردد میکنید مهم نیست در کدام شهر ایران باشید. آسمان همه جا همان رنگ است. آبی کثیف.
پیاده روها که برای خود افراد سالم امنیت و فضای کافی برای عبور و مرور ندارند چه برسد به کسی که سوار ویلچر است.
وقتی از جعبههای جلوی سوپرمارکتها، ماشینهای جلوی مکانیکیها، موتورهای پارک شده جلوی فست فودیها، مبلهای سبک جلوی مبل فروشیها، گعده پیرمردها کنار دیوار مساجد، میلههای با اشکال متنوع فروکرده در زمین از طرف شهرداری برای جلوگیری از تردد موتورها، حتی گاهی مسیر مثلاً مخصوص ویلچر که تنگ و ناتراز است به خیابان پناه میبرید، در واقع به عنوان کسی که سوار وسیلهای چهار چرخ است، جای نادرستی نرفتهاید.
البته این نقل مسیر کردن، به شرطی است که یک پل درست و درمان آن طرفها پیدا کنید که ماشینی جلوی آن پل پارک نکرده باشد. پل خودش قوس و قزح نداشته باشد، درب و داغان نباشد.
وقتی وارد خیابان شدید نه بوق دارید نه صندلی، ببخشید! چراغ راهنما. باید حواستان به ماشینهایی که دوبله پارک کردهاند، یا ناگهان قصد تغییر مسیر یا گرفتن سبقت دارند باشد.
ماشینهای پارک شده کنار خیابان، گاهی خطرناکترند چون ممکن است ناگهان از پارک خارج شوند یا درشان بیهوا باز شود.
در کنار تمام اینها ممکن است ناگهان پرت شوید روی زمین چون چاله کوچکی را در آسفالت خیابان ندیدید چون یک موتوری خواسته از شما سبقت بگیرد. ضمن اینکه در آیین نامهها قید نشده حق تقدم با کدام یک از شماهاست.
صبح به خواهر ساکن روستایم زنگ زدم گفت در قبرستان روستا است، سر خاک بستگان. یادم افتاد پنجشنبه است، همانطور حین صحبت و خداحافظی دلم رفت وادی رحمت سر خاک پدر و مادر. چشمم افتاد به ساعت روی دیوار که چند دقیقه به ده بود. من و مهدیه با همین خواهرم داشتیم صبحانه میخوردیم که شوهر آن یکی خواهرم زنگ زد که شناسنامه و کارت ملی مادر دست توست؟ دست من بود. خداحافظ. خواهرم گفت شناسنامه برای چی؟ زنگ زدم و خودش از حاجی پرسید. صورتش جمع شد و چیزی گفت یا نه، یادم نیست. فقط یادم است نگاه کردم سمت گوشه سبز خانه و سه بار فریاد زدم مادر؟ بدون من کجا رفتی؟
پنجشنبه پنجم بهمن ۹۶ بود. ساعت ده صبح.
صبحها دو رکعت نماز برایشان میخوانم. امروز وقتی نیت کردم حس کردم دیگر حسی به این دو کلمه ندارم. چه بر سرم آمده؟
رزق امروزم از یک صفحه قرآن کریم از آیات ۱۴ تا ۲۲ سوره مبارکه نمل، پروردگار میفرماید: به حضرت داوود و سلیمان علیهم السلام «علم» اعطا کردیم، و حضرت سلیمان علیهالسلام میفرماید ای مردم به من منطق الطیر آموختند و از هر نعمتی به ما داده شده، لشکریانی از انس و جن و پرندگان. اما بعد از طعنه مورچه، هدهد هم میگوید: من به چیزی احاطه یافتم که تو نیافتهای.
کلّهم جنود الله، بله ای صاحب سلطنتی که نه پیش و نه پس از تو به کسی رسد.
ای که میپنداشتی هستی کسی
بی خبر هستی ز هستیت بسی
بعد نوشت: از طرف یکی از مخاطبان در ویراستی
امیرالمومنین علیهالسلام خطاب به مالک اشتر در گزینش مسئولان و کارگزاران
و اجْعَلْ لِرَأْسِ کُلِّ أَمْرٍ مِنْ أُمُورِکَ رَأْساً مِنْهُمْ لَا یَقْهَرُهُ کَبِیرُهَا وَ لَا یَتَشَتَّتُ عَلَیْهِ کَثِیرُهَا
ای مالک! برای هر یک از کارهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خود، مدیر و رییسی را تعیین کن، مدیری که دارای دو ویژگی باشد: بزرگی و عظمت کار، او را ناتوان و مغلوب نسازد و زیادی و تراکم کار، رنجورش نکند.
نامه ۵۳ نهجالبلاغه
ابراهیم ملکی: «اشاره به اینکه تقسیم کار باید به صورتى انجام گیرد که مسئولیت هر یک از آنان روشن شود; مثلاً بخشى از نامه ها مربوط به پیمان هاى صلح، قراردادها اعم از قراردادهاى مربوط به خارج و قراردادهاى داخلى درباره زمین هاى کشاورزى و مانند آن است که باید مسئول معینى داشته باشد. بخش دیگرى نامه هاى محرمانه است که احتیاج به مدیریت خاصى دارد و بخشى مربوط به نامه هاى فرمانداران و استانداران و امثال آنها و قسمتى مربوط به تظلم هاى مردم مظلوم و ستمدیده است. هر یک از اینها باید مسئول خاصى داشته باشد; مسئولانى که داراى این دو صفت باشند; نه از کارهاى بزرگ بهراسند و نه کثرت کار آنها را پریشان و درمانده کند.»