مرا آفرید آن که دوستم داشت

۸۶ مطلب با موضوع «سیاست» ثبت شده است

رزق مؤخر: چقدر این صفحه خوب بود. آیات پایانی سوره مبارکه قصص و آیات ابتدایی سوره مبارکه عنکبوت. در آیه ۸۵ می‌فرماید قسم به قرآنی که بر تو نازل کردم، تو را به مکانی که از آن رانده شدی بازمی‌گردانم.

در ابتدای سوره مبارکه عنکبوت می‌فرماید گمان نکنید بی‌خیالتان می‌شوم، کاری می‌کنم راست و دروغتان آشکار شود جراح چاله میدونی. همچینم هرکی هر کی نی. به قول سید حسن نصرالله یواش یواش.

 

 

رزق مجدد: در آیه ۱۲ سوره مبارکه عنکبوت می‌فرماید کافران به مومنان می‌گویند راه ما را دنبال کنید بار گناهش گردن ما. با اینکه در آیه ۱۸ فاطر فرموده «و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نگیرد» در آیه ۱۳ ادامه می‌دهد و آنها علاوه بر بار سنگین گناهان خود بار گناهان هر که را گمراه کرده‌اند نیز به دوش می‌گیرند.

اما چطور؟

در تفاسیر درّالمنثور و نمونه روایات متعدّدى آمده است که هرکس در کار خوب یا بدى راه را براى دیگران باز کند، علاوه بر پاداش یا کیفرى که به هریک از عمل کنندگان و پویندگان آن راه مى‌دهند، پاداش یا کیفرى نیز به راهنما، مؤسّس و پایه‌گذار آن مى‌دهند.

 

ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیًا (بقره: ۲۶۰)

پس آنها را فراخوان. شتابان نزد تو مى‌آیند.

 

 

یک دست کودک، پای یک زن و بقایای سر یک مرد همه در یک جعبه جمع آوری شده بودند.

 

داخل این جعبه اعضای بدن بیش از 10 شهید هست آیا واقعا این جنون عادی شده است؟

 

رزق مؤخر: رزقم از یک صفحه قرآن کریم سوره مبارکه قصص آیات ۴۴ تا ۵۰

می‌فرماید قرآن را در تصدیق تورات فرستادیم، اهل کتاب گفتند هر دوی این‌ها جادو هستند، و همانگونه که تورات را انکار کردند قرآن را نیز انکار می‌کنند. (۴۸)

 

قوم یهود تماماً از مشی فرعونیان تبعیت می‌کنند، این دستاورد استعمار است. همان غرب‌گدایی که الان دچارش هستیم میان مسلمانان و جهانیان.

 

قبلاً در پست آبگوشت بزباش در موردش نوشته بودم.

 

رزق مجدد: در صفحه قرآن امروز از آیات ۵۱ تا ۵۹ سوره قصص به این آیه برخوردم: (ای رسول ما، با آنکه تو هادی خلقی) چنین نیست که هر کس را تو دوست بداری هدایت توانی کرد لیکن خدا هر که را خواهد هدایت می‌کند و او به حال آنان که قابل هدایتند آگاه‌تر است.(۵۶)

 

آخی همین چند روز پیش در ویراستی صحبتش بود که گفتم هدایت با خداست و استادی و شاگردانش هو کردند مرا. تشویقم می‌کردند با تلمذ در نزد این استاد به قرآن و دین جدیدی برسم. کد واژه‌های آشنا.

 

 

«اصلاح‌طلبان بعد از معامله نافرجام هسته‌ای فهمیدند باید ‎اسراییل رو عادی سازی کنند. حالا کی جرات داره این رو بگه؟!

آفرین، یک مجنون یا کسی که خودش رو به جنون زده. پروژه اینه.» 

 

سلمان معمار

 

یکی نوشته: «همونطور که جراح و متخصص قلب وسط جراحی تیغ جراحی رو کنار نمیذاره، ادم عاقل هم وسط جنگ اسلحه‌اش رو زمین نمیذاره.»

 

«اینکه پزشکیان گفته حزب الله نمیتونه از خودش دفاع کنه ترجمه همون جمله ظریفه که اگر آمریکا یک دکمه بزنه زیرساخت‌های ما رو نابود میکنه

 

رذالت و حقارت جزء ذاتی اصلاحطلب هاست.»

 

حسین عباسی‌فر‌

 

 

آقا، شهید، خادم، می‌بینی چه شد؟ می‌بینی چه کردند؟این را گریان می‌نویسم. مانند برادرانمان در لبنان، غزه و یمن. تو هم گریان بخوان. 

 

 

که آقای عراقچی تولد شجریان رو تبریک گفته؟ «تفنگت را زمین بگذار»؟

 

«رسانه «النباء» متعلق به تکفیری‌ها از درگیری تروریست‌های داعش در جنگل‌های قوسار آذربایجان خبر می‌دهد.

 

 

به گزارش النباء، در این سلسله تیراندازی ها ۸ تن از یگان ویژه حکومت علی‌اف کشته یا زخمی شده‌اند.

 

علی‌رغم پوشش خبری اندک رژیم علی‌اف از این حادثه بررسی‌ها نشان می‌دهد که بعد از کشته شدن مامور حوادث غیرمترقبه دولت در جنگل‌های قوسار به دست تکفیری‌ها، باکو برای حفظ حیثیت وارد درگیری موقت با وهابی‌ها گشته و چند نفر از تکفیری‌های ملل مختلف و نیروهای علی‌اف کشته و زخمی شده‌اند.

 

مامور حوادث غیرمترقبه که صرفاً به دلیل تفریح به جنگل قوسار وارد شده بود ناخواسته سر از پادگان‌های مخفی داعش در آذربایجان درآورد و به این علت به دست تکفیری‌ها کشته شد.

 

رژیم علی‌اف پیش یک دهه است که با شرایط توافقی اجازه حضور، استقرار پایگاه‌ها و مراکز آموزشی را در جنگل‌های آذربایجان به وهابیت تکفیری داده است.

 

علاوه بر وهابیت آذربایجان پیش از ۷ هزار تکفیری آموزش دیده از ملیت‌های مختلف در مناطق مختلف آذربایجان حضور دارند و با حمایت ترکیه و بعضی از کشورهای عربی و مدیریت آمریکا و اسرائیل منتظر دستور برای خرابکاری و ناامن سازی در منطقه و ایران می‌باشند.»

 

 

 

“مرکز مطالعات آذربایجان ”

 

میلاد رضایی (+)

 

 

همه دل‌مشغول مرگ غم‌بارشان بودند؛ از جمله خودم. یک اسپانیایی با چشمان غمگین، قربانی فردی با انگیزه‌ای نامشخص شده بود. جوزف جراح مناطق جنگی بود؛ دستانش به قدری بد سوخته بودند که دیگر نمی‌توانسته جراحی کند، لحظات پایانی عمرش به دختری دوازده ساله آموزش داده بود که چه‌طور ترکش را از ریه یک مجروح جنگی بیرون بیاورد. گفت حالا نگاهشون کنید و دستان بی‌نقصش را رو به ما گرفت.

فرهاد گفت این به معجزه است. خودش بر اثر عفونت باکتری استافیلوکوک مقاوم به آنتیبیوتیک از پا در آمده بود.

از پنجره مردانی با یونیفرم نظامی می‌دیدیم که تفنگ به دوش خیابان را گز می‌کردند. این جا مکان ملت‌هاست؟ دولت‌ها؟ همه همچنان درگیر نمایش مضحک وطن‌پرستی هستند؟ چینش قبیله‌ای مردم بر چه منوال است؟ آرزو کردم ناسیونالیسم مرده باشد. از همه تمایزات دیمی‌ای که بین انسان‌ها قایل می‌شوند، فرق‌گذاشتن بین آدم‌ها بر اساس طول و عرض جغرافیایی مکانی که بر حسب اتفاق در آن متولد شده‌اند همیشه به نظرم از بی‌معناترین‌ها بوده.

پرسیدم «کسی از نوع حکومت این جا خبر داره؟»

جوزف گفت «دموکراتیک.»

«آها، خب.»

«فاشیسم رو ترجیح میدی؟»

«نه، دموکراسی خوبه.» هر چند بدم نمی‌آمد محض تنوع یک حاکم مستبد روشنفکر را تجربه کنم.

 

استیو تولتز/ هر چه باداباد/ص. ۱۰۹