مرا آفرید آن که دوستم داشت

۱۹۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «واگویه» ثبت شده است

که آقای عراقچی تولد شجریان رو تبریک گفته؟ «تفنگت را زمین بگذار»؟

 

«رسانه «النباء» متعلق به تکفیری‌ها از درگیری تروریست‌های داعش در جنگل‌های قوسار آذربایجان خبر می‌دهد.

 

 

به گزارش النباء، در این سلسله تیراندازی ها ۸ تن از یگان ویژه حکومت علی‌اف کشته یا زخمی شده‌اند.

 

علی‌رغم پوشش خبری اندک رژیم علی‌اف از این حادثه بررسی‌ها نشان می‌دهد که بعد از کشته شدن مامور حوادث غیرمترقبه دولت در جنگل‌های قوسار به دست تکفیری‌ها، باکو برای حفظ حیثیت وارد درگیری موقت با وهابی‌ها گشته و چند نفر از تکفیری‌های ملل مختلف و نیروهای علی‌اف کشته و زخمی شده‌اند.

 

مامور حوادث غیرمترقبه که صرفاً به دلیل تفریح به جنگل قوسار وارد شده بود ناخواسته سر از پادگان‌های مخفی داعش در آذربایجان درآورد و به این علت به دست تکفیری‌ها کشته شد.

 

رژیم علی‌اف پیش یک دهه است که با شرایط توافقی اجازه حضور، استقرار پایگاه‌ها و مراکز آموزشی را در جنگل‌های آذربایجان به وهابیت تکفیری داده است.

 

علاوه بر وهابیت آذربایجان پیش از ۷ هزار تکفیری آموزش دیده از ملیت‌های مختلف در مناطق مختلف آذربایجان حضور دارند و با حمایت ترکیه و بعضی از کشورهای عربی و مدیریت آمریکا و اسرائیل منتظر دستور برای خرابکاری و ناامن سازی در منطقه و ایران می‌باشند.»

 

 

 

“مرکز مطالعات آذربایجان ”

 

میلاد رضایی (+)

 

 

همه دل‌مشغول مرگ غم‌بارشان بودند؛ از جمله خودم. یک اسپانیایی با چشمان غمگین، قربانی فردی با انگیزه‌ای نامشخص شده بود. جوزف جراح مناطق جنگی بود؛ دستانش به قدری بد سوخته بودند که دیگر نمی‌توانسته جراحی کند، لحظات پایانی عمرش به دختری دوازده ساله آموزش داده بود که چه‌طور ترکش را از ریه یک مجروح جنگی بیرون بیاورد. گفت حالا نگاهشون کنید و دستان بی‌نقصش را رو به ما گرفت.

فرهاد گفت این به معجزه است. خودش بر اثر عفونت باکتری استافیلوکوک مقاوم به آنتیبیوتیک از پا در آمده بود.

از پنجره مردانی با یونیفرم نظامی می‌دیدیم که تفنگ به دوش خیابان را گز می‌کردند. این جا مکان ملت‌هاست؟ دولت‌ها؟ همه همچنان درگیر نمایش مضحک وطن‌پرستی هستند؟ چینش قبیله‌ای مردم بر چه منوال است؟ آرزو کردم ناسیونالیسم مرده باشد. از همه تمایزات دیمی‌ای که بین انسان‌ها قایل می‌شوند، فرق‌گذاشتن بین آدم‌ها بر اساس طول و عرض جغرافیایی مکانی که بر حسب اتفاق در آن متولد شده‌اند همیشه به نظرم از بی‌معناترین‌ها بوده.

پرسیدم «کسی از نوع حکومت این جا خبر داره؟»

جوزف گفت «دموکراتیک.»

«آها، خب.»

«فاشیسم رو ترجیح میدی؟»

«نه، دموکراسی خوبه.» هر چند بدم نمی‌آمد محض تنوع یک حاکم مستبد روشنفکر را تجربه کنم.

 

استیو تولتز/ هر چه باداباد/ص. ۱۰۹

 

رزقم از آیات ۲۲ تا ۲۸ سوره مبارکه قصص: 

۱) طبق آیات ۲۲ و ۲۴ حضرت موسی علیه السلام غرق در توکل به خداوند بود.

۲) آقای جوادی آملی می‌گفت: حضرت شعیب علیه السلام بسیار برای خداوند می‌گریست، طوریکه نابینا می‌شد و خداوند او را دوباره بینا می‌کرد. چند بار تکرار شد. خداوند پرسید از ترس گریه می‌کنی؟ گفت از عشق.‌ پس پروردگار به او گفت عزیزترین بنده‌ام را برای خدمت به تو می‌فرستم.

 

رزقم از یک صفحه قرآن کریم امروز (آیات ۱۴ تا ۲۱ سوره قصص)

۱) حضرت موسی علیه السلام حکمت و علم دریافت کرده بود و طبق آیات این صفحه شیعیانی داشت. 

۲) آقای جوادی آملی: طبق آیه ۱۷، حضرت موسی علیه‌السلام جزء مُنعَم عَلَیهی است که ما در نمازهایمان از خداوند می‌خواهیم ما را در مسیر آنان قرار دهد: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ * صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّین»(حمد:۶_۷)

 

یعنی راه «الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»، همان راه موسی علیه‌السلام [است] که فرمود: «فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیرًا لِّلْمُجْرِمِینَ».

 

درواقع ما روزی ۵ بار در نمازهایمان از خداوند می‌خواهیم که ما را در مسیری قرار دهد که هیچگاه یاور ظالمان و مجرمان و زورگویان عالم نباشیم.

 

پس نمازی نماز واقعی و مقبول است که نتیجه‌اش تبرّی قلبی و عملی از مستکبران و ظالمان عالم باشد.

 

 

یکی از بدترین عذاب‌های جهنمیان، تحیر و سردرگمی و نامعلوم بودن وضعیت آن‌هاست. یعنی به‌سادگی تکلیف آن‌ها را روشن نمی‌کنند. تا جایی که خودشان به مالک جهنم التماس می‌کنند که از خدا بخواهد تکلیف آن‌ها را مشخص کرده و زودتر نابودشان کند! «وَنَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ؛ آن‌ها ندا در می‌‏دهند: اى مالک [جهنم، بگو] پروردگارت ما را بمیراند و نابود سازد!»

این همان وضعیتی است که الان جمهوری اسلامی و رهبران جبهۀ مقاومت برای صهیونیست‌ها ایجاد کرده‌اند. مطمئن‌اند که باید تقاص تجاوزات‌شان را پس بدهند، اما زمان و مکان و کیفیت و کمیت آن را نمی‌دانند. و عذاب سردرگمی کمتر از مرگ نیست.

 

احمدحسین شریفی

 

پ.ن: آیه ۷۷ سوره زخرف

 

رزق امروز از آیات پایانی سوره نمل: 

 

♦️مهم‌تر از انجام کار نیک در دنیا، بردن آن به صحنه‌ قیامت است:مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ (۸۹)

 

♦️پاداش‌هاى الهى برتر از کار ماست:فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها (۸۹)

 

♦️بالاتر از عذاب، خوارى انسان است: فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ (۹۰)

کسانى که بعد از شنیدن حقّ، روى خود را از آن بر مى‌گردانند، در آن روز با صورت به دوزخ مى‌افتند.

 

تفسیر نور (+)

 

دهان مأمور اداره کاریابی خیلی کوچک بود، آن قدر که بعید بود در جایگاه یک منفذ کارکرد داشته باشد. به همه آدمه‌ایی فکر کردم که با کارهایشان باعث شده بودند مرگ زودتر به استقبالشان بیاید و تصور کردم وقتی مجبور شده‌اند از قبر یک‌راست بروند اداره کاریابی چه حالی داشته‌اند.

گفتم «من مشمول هیچ جور مستمری تأمین اجتماعی نمیشم؟»

مأمور گفت «دیگه نه. کسر بودجه داریم. این جا نوشته فیلم بردار عروسی بوده‌ای، شغلت این جا به درد نمی‌خوره. تو چیزی داری که ما به‌اش می‌گیم مجموعه مهارت‌های غیرقابل انتقال. به من بگو دیگه چه کارهایی کرده‌ای.»

«نمی‌خوام راجع به کارهایی که کرده‌ام حرف بزنم، چون دوست ندارم دوباره انجام‌شون بدم.»

«قابل قبول نیست.»

«ببخشید.»

هنوز هیچی نشده به بن‌بست رسیدیم. پشت سرش چند قفسه قرار داشت که چیزی داخل‌شان نبود جز یک مشت گیره کاغذ به شکل بولداگ و یک لیوان قهوه‌خوری. فکر کردم این عالم اموات باورنکردنی است، چون چه کسی می تواند جایی تا این حد مبتذل را حتی تصور کند؟ هیچ‌چیز اعجاب‌آوری نداشت؛ حقیر بود و بوروکراتیک. فکر کردم همه عمرم پدر خودم را در آوردم و هرگز نتوانستم هدفی از زندگی‌ام بیرون بکشم. کار کردن همیشه مرا به این نتیجه رسانده بود که از پس هیچ کاری برنمی‌آیم، در هیچ قالبی نمی‌گنجم، و هر بار که کارت خروج می‌زدم حس می‌کردم دارم زندگی اشتباهی را زندگی می‌کنم.

 

استیو تولتز/ هر چه باداباد/ص. ۱۰۲

 

اعتقاد دارم اصطلاح احتراق خودبه‌خودى ابداع کسانى است که مى‌خواهند یک نفر را آتش بزنند و بی‌آنکه کسى بیندشان بزنند به چاک و کسى هم پى‌شان را نگیرد.

این‌که چیزى به اسم شاهد قابل‌اعتماد وجود خارجى ندارد و همه‌ تجلیات عرفانى خودمولّدند، براى همین است که حضرت مسیح بر بودایان متجلى نمى‌شود و بودا بر مسیحیان و در تاریخ حتى یک مورد گزارش نشده که حضرت محمد بر یک خاخام ظاهر شده باشد.

اصولا اعتقاد دارم همان کسانى که فکر می‌کنند قدرت‌هاى ویژه دارند، حتى معمولى‌اش را هم ندارند. 

 

استیو تولتز/ هر چه باداباد/ ۵۸ ـ ۵۷

 

بله! سخنانتان که بس دلنشینند و گوارا،

گویای مشکلات مهم بشریت اگر نباشند؛

همچو برگ‌های پاییزی، در دستان باد، 

خش‌خش‌کنان در حال موج‌زدن خواهند بود؛

فانی خواهند بود.

 

فاوست/ گوته