مرا آفرید آن که دوستم داشت

۱۹۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «واگویه» ثبت شده است

نمازی که روزی پنج‌بار خوانده می‌شود، تکرار نیست. بعضی کارها تکرار آن عملی بیهوده و خسته‌کننده است و نتیجهٔ عقلانی و مفید ندارد، اما نماز این‌گونه نیست؛ بلکه نماز، نردبان ترقی است که هرچه بیشتر با حضور قلب خوانده شود، بالاتر می‌روی.

 

گرچه در ظاهر رکوع و سجود تکرار می‌شود، ولی در حقیقت مانند پله‌های نردبانی است که گرچه بالارفتن از آن تکراری است، اما موجب بالارفتن معرفت و ایمان می‌شود.‌ به تعبیر دیگر، این اعمالِ به‌ظاهر تکراری، همانند کلنگی است که برای حفر چاه می‌زنند. کلنگ زدن در ظاهر تکراری است، اما در واقع هر کلنگی که می‌زنید، به عمق بیشتری می‌روید و یک قدم به آب نزدیک‌تر می‌شوید. به هرحال، ظاهر نماز تکراری است، اما در واقع عمق بخشیدن و پرواز است.

 

 

 

سید کاظم ارفع/ دانشنامه نماز/ صص. ۵۰ ـ ۵۱

 

شب‌ها قبل از خواب کتاب می‌خوانیم. ۸ سال از آخرین هم کتابخوانی قبل از خوابمان می‌گذرد. حالا دیگر فقط امیر کتاب می‌خواند و من گوش می‌دهم. چون من نمی‌توانم کتاب دستم بگیرم یا ورق بزنم. اما کتابی که انتخاب کردیم هر چه باداباد از استیو تولتز است.

 

چند روز پیش به امیر می‌گفتم اگر من بمیرم و جهان پس از مرگ آنی باشد که مونی توصیف کرده، من با بی‌نظمی در زندگی‌ام تنبیه خواهم شد. شلختگی بی‌پایان. خانه‌ای که از نظم خارج شده است و معلوم نیست که وسیله‌ها کجا هستند؟

 

داشتیم با دنیای پس از مرگ مونی کیف می‌کردیم که ناگهان فهمیدیم مونی چگونه مُرد. در تمام کتاب‌هایی که خوانده‌ام فشردگی سینه‌ای که آن لحظه حس کردم را خیلی به ندرت تجربه کردم. حالا با غم و اندوه و انزجار و نفرت به خواندن بقیه کتاب ادامه می‌دهیم.

 

بدی اینکه امیر برای من کتاب می‌خواند سوای اینکه صدای قشنگش را هر شب می‌شنوم که یک ساعت فقط برای من صحبت می‌کند، این است که نمی‌توانم از کتاب نقل قول کنم. البته امیر مداد به دست کتاب می‌خواند تا هر جایی که به نظرم جالب بود را علامت بزند تا بعداً برایم بفرستد، اما اینکه همان لحظه واگویه کنم فرق دارد با اینکه چند روزی از آن گذشته باشد.

 

به نظرم حتی حسی که در نقل قول در زمان مواجهه وجود دارد با گذر زمان کمرنگ می‌شود. نه برای خواننده برای خودم.

 

 

 

* استیو تولتز/ هر چه باداباد/ ص.۵۴

 

به صراحت گفته بود هرگز نتوانستم بر مشکل تک فرزند بودن دو تک فرزند فائق بیایم. ناراحت بود از اینکه بدون خواهر و برادر، خاله و عمه و دایی و عمو و پسر عمو و پسر دایی بزرگ شده بود. 

وقتی جلوی قبر دوقلوی پدر و مادرش در گورستان از خودش سلفی گرفت متوجه شد که از دودمانش دیگر هیچکس باقی نمانده. پست کرده بود دیگر هیچکس را ندارم جز سگم و یک شهر پر از غریبه‌هایی که بود و نبودم برایشان یکیست.

 

استیو تولتز/ هر چه باداباد/ ص.۵۱

 

امیرالمومنین علیه‌السلام خطاب به مالک اشتر در گزینش مسئولان و کارگزاران

 

 

و اجْعَلْ لِرَأْسِ کُلِّ أَمْرٍ مِنْ أُمُورِکَ رَأْساً مِنْهُمْ لَا یَقْهَرُهُ کَبِیرُهَا وَ لَا یَتَشَتَّتُ عَلَیْهِ کَثِیرُهَا

 

ای مالک! برای هر یک از کارهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خود، مدیر و رییسی را تعیین کن، مدیری که دارای دو ویژگی باشد: بزرگی و عظمت کار، او را ناتوان و مغلوب نسازد و زیادی و تراکم کار، رنجورش نکند.

 

نامه ۵۳ نهج‌البلاغه 

 

ابراهیم ملکی: «اشاره به اینکه تقسیم کار باید به صورتى انجام گیرد که مسئولیت هر یک از آنان روشن شود; مثلاً بخشى از نامه ها مربوط به پیمان هاى صلح، قراردادها اعم از قراردادهاى مربوط به خارج و قراردادهاى داخلى درباره زمین هاى کشاورزى و مانند آن است که باید مسئول معینى داشته باشد. بخش دیگرى نامه هاى محرمانه است که احتیاج به مدیریت خاصى دارد و بخشى مربوط به نامه هاى فرمانداران و استانداران و امثال آنها و قسمتى مربوط به تظلم هاى مردم مظلوم و ستمدیده است. هر یک از اینها باید مسئول خاصى داشته باشد; مسئولانى که داراى این دو صفت باشند; نه از کارهاى بزرگ بهراسند و نه کثرت کار آنها را پریشان و درمانده کند.»

 

 

نوشته: «جابر گوید: درباره‌ی آیه ۳ سورۀ بلد از امام باقر علیه السلام پرسش کردم.

 

حضرت فرمودند: منظور از پدر، امیرمؤمنان صلوات الله علیه و منظور از «آنچه زاده»، ائمه از نسل اویند.»

 

بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۳

 

نوشتم: «چطوره اینطوری نگاه کنیم: والد حضرت محمد صلوات الله علیه و ولد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهاست. چون خود حضرت علی هم به محمد حنفیه می‌گوید ناراحت نشو تو پسر من هستی ولی حسن علیه السلام پسر پیامبر است. اشاره به جنگ جمل.»

 

سیب نوشته: «هر وقت پیاده روی می‌کنیم، علیرضا میشه راننده و از جلو میره و ماشین میرونه... میپرسه خانم کجا میرین؟

من سوار میشم و باهاش هم مسیر میشم، اما زهرا هیچوقت همراهی نمیکنه و جلو میزنه تا حرص علیرضا رو در بیاره! هوا گرم بود علیرضا گفت میخای کولر رو روشن کنم؟ گفتم بله رسیدیم به سایه، گفت مامان روشن کردم! (خنکای سایه)

من : غش...

و هر وقت از سایه در میومدیم میگفت دیگه خاموش کردم!

راننده کوچولوی من !»

 

اینها را در اینستاگرام می‌نویسد و هر از گاهی اسکرین شات برایم می‌فرستد. هر از گاهی. 

 

*تا که از جانب معشوقه نباشد کششی

کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

 

ـ؟ـ

 

هرگونه کمبـود کالا، بیـکاری، افــت ارزش و اعتـبـار پـول و افـتـضـاح‌هــای اقتـصــادی، احتمالاً به اقدامات ما نسبت داده می‌شود؛ این همان چیزی است که ما می‌خواهیم. «اگر بتــوانیم آنها را متقـاعد سازیم کـه آنهــا در تله‌ای گرفتار شـده‌اند کـه راه خروجی نــدارد، فشــار بــرای تـغییــر شرایــط، اعمــال می‌شـود.»

 

اسناد لانه جاسوسی: ۳دسامبر۱۹۷۹

 

آنچه دشمن می‌خواهد، امروزه، از دهان سیاستمداران ما خارج می‌شود :

 

تا با دنیا! نبندیم مشکلات ما حل نخواهدشد. با کدخدا باید بست.

 

بـه زبـان آوردن این جمــلات توسـط مقامـات و‌ مردم ،به دشمن پالسِ فشارِ بیشتر را خواهد داد.‌

 

🔍 اکنون کاملاً با کامشین موافقم. آمریکا دیالوگ نویس خبره‌ای است خصوصاً برای غرب گرایان. یاد سخنان آقای یونس محمدی در برنامه مکث، آبان سال گذشته افتادم. به هر حال دانش‌آموختگان ایرانی پرورشگاه غرب امثال ظریف، ذخایر ارزشمندی برای چوب لای چرخ انقلاب اسلامی ایران گذاشتن هستند. (اینجا، انتهای پست)‌

 

«گفت چطور اهالی تپه ندبه که ده‌ها هزار نفر بودند ماجرای کربلا را دیدند و شنیدند و سکوت کردند؟

گفتم: غزه!»

 

حسین عباسی‌فر‌

 

«اگر کسی، به‌خصوص جوان، توفیق پیدا بکند که گناه‌ها را ترک بکند و واجبات را به‌جا بیاورد، آن‌چنان نورانیتی در او به‌وجود خواهد آمد که عشق او، شور او، او را می‌کشاند به اعمال غیرواجب ممدوح؛ سر از پا نشناخته به‌سمت محبوب حرکت می‌کند. این خیلی مهم است.

 

اشکال کار ماها این است که یک کار خوب می‌کنیم، بلافاصله بعدش پنج کار خلاف انجام می‌دهیم! مثل کسی که از پله‌ها دو پله بالا می‌رود، به‌جای اینکه ادامه بدهد، دو پله پایین می‌آید، همین‌طور مدام برو بالا، بیا پایین، برو بالا، بالاخره هم به پشت بام نمی‌رسد.

 

حالا چنین آدمی سقوط نمی‌کند؛ خب، چسبیده به نردبان و همت بر بالارفتن دارد، اما عروجی هم نخواهد داشت. اما آن کسی که گناهان را صادقانه ترک کرد و واجبات را به‌جا آورد، همان کسی است که از این پلکان بالا می‌رود و خودش را می‌رساند.»

 

 

مقام معظم رهبری/ گزیده احادیث مکارم الاخلاق/ ص.۲۱۲

 

 

 

*مولوی

 

نواصولگرایان حقیقتاً سرمایه‌های اصلاح طلبان‌اند:

چند سال طول کشید تا بفهمند برجام بده. 

دو انتخابات طول کشید تا بفهمند نامزدشون رای نداره.

یک کابینه بستن طول کشید تا بفهمند پزشکیان وظریف دورشون زدند.

تازه شاید هم نفهمیده باشند!

 

سلمان معمار