مرا آفرید آن که دوستم داشت

۱۱۳ مطلب با موضوع «مذهبی» ثبت شده است

خدا نمی‌خواهد انسان تنها بماند، لذا همراهی خودش را به انسان هدیه می‌دهد و می‌گوید: «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ»! حالا مگر می‌شود کسی همیشه با من باشد و با من حرف نزند؟ به اندازه کل قرآن با من حرف زده است.

 

چرا قرآن انقدر جاذبه دارد؟ چون انسان را از غربت نجات می‌دهد و به این درک می‌رساند که کسی به فکرش هست، برهان می‌آورد وعده می‌دهد و دور او می‌گردد تا به او حس امنیت بدهد. می‌گوید قرآن نازل کردم که تو را یاد کنم! «فیهِ ذِکْرُکُمْ» تو اصلاً «شَیْئاً مَذْکُوراً» نبودی من نه تنها تو را «شَیْئاً مَذْکُوراً» کردم بلکه همه عالم و کائنات را برای تو خلق کردم. آن جاست که انسان آرامش و امیدی پیدا می‌کند که خالق هستی برای من حساب باز کرده، می‌گوید قسم به حقی که تو در گردن من داری من تو را دوست دارم. ما هرچه داریم برای خداست اما او ما را بالا می‌برد.

 

 

حجت الاسلام والمسلمین عاملی

 

وجود مبارک امام عسکری (سلام الله علیه) فرمودند: عزّت، حق محور است.

اگر کسی حق گفت، به حق باور کرد و به حق عمل کرد، می‌شود عزیز و هیچ کسی نمی‌تواند او را ذلیل کند (چه فرد چه جامعه) و اگر کسی از حق فاصله گرفت و باطل‌مدار بود، می‌شود ذلیل و هیچ کس نمی‌تواند او را عزیز کند.

درست است خدا فرمود عزتی داریم ذلّتی داریم: ﴿تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ﴾؛ اما مشیئت او حکیمانه است.

امام سجاد (سلام الله علیه) فرمود:

مشیئت او متنِ حکمت است: «یَا مَنْ لَا تُبَدِّلُ حکمته الوَسَائِل‏»؛ ای خدایی که هیچ توسّلی و هیچ وسیله‌ای، نمی‌تواند مسیر مشیئت تو را عوض کند؛ مشیئت و اراده تو حکیمانه است. هیچ کس با دعا و تضرّع و ناله و توسل نمی‌تواند از خدا کاری بخواهد که آن کار حکیمانه نباشد.

اگر او بر اساس مشیئت، عده‌ای را عزیز و بر اساس مشیئت، عده‌ای را ذلیل می‌کند: ﴿تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ﴾، این را امام عسکری سلام الله علیه معنا کرده است؛ فرمود:

اگر کسی حق را فهمید (۱)،

باورش کرد (۲)،

به آن عمل کرد (۳)،

و در جامعه منتشر کرد (۴) مثل اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، او عزیز می‌شود.

هیچ فرد یا جامعه‌ای حق را رها نکرد و به باطل گرایش پیدا نکرد، الّا اینکه ذلیل خواهد شد.

 

 

آیت الله جوادی آملی/ درس اخلاق؛ تاریخ: ۹۵/۰۹/۱۸

 

وحدت میان «تشیع» و «تسنن» نه ممکن است نه معقول؛ مرگ تفکر علمی در میان تسنن و در میان تشیع – هر دو- است. اما وحدت «شیعه» و «سنی» هم ممکن است و هم معقول و هم مسئولیت و تعهد ما این است...

 

وقتی از آن کسی که می‌گوید «فلسطینی‌ها باید ضربه بخورند و وقتی خوب ضربه بخورند، دل شیعه را خنک می‌کند» می‌پرسیم: چرا ضربه بخورند؟ جواب می‌دهد: «اینها دشمن اهل بیت بوده‌اند!» آقا! اینها کی دشمن اهل بیت بوده‌اند؟ اهل بیت کجا، اینها کجا؟ اینها چه تقصیری کرده‌اند؟ و ثانیاً آن اهل بیت تو، اهل بیتی است که انتقامش را باید «بن‌گوریون» بگیرد؟! این تشیع تو چه جور است که منتقمش و موعودش «بن‌گوریون» و «موشه‌دایان» است؟! جامعه‌های اسلامی بمباران می‌شوند، اینها می‌گویند آنها دارند انتقام آن ستمی را که بر خانوادهٔ مصطفی رفت، پس می‌دهند!

 

تو اگر شیعه هستی، به این معناست که در راه علی باید بروی و به آنچه که او برای آن جنگید، تو هم بجنگی و برای آنچه او زندگی‌اش را فدا کرد، تو زندگی‌ات را فدا کنی، نه به این معنا که کسانی را که امروز مثل تو بدبخت هستند در کام دشمن مشترک خودت بیندازی یا بپسندی که بیفتند. آیا علی الان خودش با اینها دشمن است؟ برداشت تاریخی این آقا غلط است.

 

این اگر به فلان خلیفه معتقد است، به عنوان دشمن اهل بیت به او معتقد نیست؛ به عنوان یک خلیفهٔ پیغمبر و رفیق علی به او معتقد است و من باید او را از اشتباه دربیاورم. اگر منطق دارم، باید این رفیقم را از این برداشت تاریخی غلط دربیاورم. و این کوشش من است و رسالت من. در آن حمله ‌کردن به خانه فاطمه، والله این آقا شرکت نداشته! این ۱۴۰۰ سال بعد آمده. خودت هم می‌دانی شرکت نداشته و خودت هم می‌دانی که به نفع کی ‌داری حرف می‌زنی!

 

 

 

علی شریعتی/ علی بنیانگذار وحدت/ علی [مجموعه آثار شماره ۲۶]/ انتشارات نیلوفر/ صفحات ۱۸۰ تا ۱۸۳.

 

 

 

 

از کانال:

@Ab_o_Atash

اگر عرفات را نماد جامعه فلسطینی محصور شده در کرانه باختری بگیریم که همین هم هست، این فیلم کوتاه و پرکنایه فرانسوی در 90 ثانیه به شما می‌گوید که فلسطینی‌ها در کرانه باختری بخصوص بعد از پیمان اسلو در دهه 90 میلادی چطور زندگی می‌کنند؛ پیمانی که مقاومت وقت فلسطینی (ساف) در آن به امید زندگی بهتر برای فلسطینی‌ها مهمترین خطوط قرمزش را به دست همین عرفات در برابر «رابین» و «پرز» ذبح کرد و طرف اسرائیلی هم منت گذاشت و آنها را به رسمیت شناخت.

نتیجه پیمان اسلو که راه گروههای مقاومت نظیر حماس و جهاد را از ساف جدا کرد بدتر شدن زندگی فلسطینی ها در کرانه باختری و ایضاً در غزه بود.

اوضاع چنان بر مردم سخت شد که انتفاضه دوم در سال 2000 از دل آن بیرون آمد عرفات در خانه‌اش در رام الله محصور ماند و در نهایت هم به مرگی مشکوک درگذشت.

قرار بود پیمان اسلو به دو دولتی ختم شود، اما امروز شاید بتوان متصور بود که دو خط موازی در نهایت به هم برسند اما دو کشور مستقل اسرائیل و فلسطین هرگز شکل نخواهد گرفت.

حمایت‌های ادایی کشورهای غربی از تشکیل کشور مستقل فلسطینی و ژست مخالفتشان با اسرائیل را هم بگذارید کنار

پی نوشت: کلیپ نگاهی گزنده و کنایه‌زن به دیدگاه عرفات در سازش با اسرائیل دارد. در انتهای فیلم عرفات روی تختخوابش به لوله توپ اسرائیلی که نماد استیلای اسرائیل در کرانه باختری و زندگی فلسطینیان است می‌گوید برو کنار همه جا رو داری می‌گیری.

 

 

 

از اینستاگرام مهدی بختیاری 

 

 

وجود مبارک رسول گرامی آن‌گونه که در دعای شب ۲۷ رجب آمده است، تجلی اعظم خدای سبحان است.

با رحلت پیامبر، آن تجلّی اعظم از ما گرفته شد. در نهج ‌البلاغه، امیرمؤمنان(ع) فرمود:

«لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ مَا لَمْ ینْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیرِکَ»؛

با ارتحال شما چیزی از ما گرفته شد که با مرگ هیچ کس گرفته نمی‌‌شد.

با رحلت رسول خدا، وحی تشریعی منقطع شد؛ جبرئیل دیگر دستور و حکمی نمی‌آورد. این مصیبت، همان مصیبت عظمی است؛ ثلمه‌ای که «لَا یسُدُّهَا شَی‏ءٌ».

مرحوم کلینی(ره) فرمود: درباره ائمه(ع) «کُلَّمَا غَابَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ»؛

یعنی با رحلت هر امام، امام بعدی خلأ را پر می‌کند تا برسد به وجود مبارک ولی‌عصر(عج).

اما درباره نبوت این ‌چنین نیست؛ چون پیامبر خاتَم انبیاست و هیچ‌کس جای او را نمی‌گیرد.

 

 

آیت الله جوادی آملی/ درس اخلاق؛ ۸۶/۱۲/۱۶

 

 

 

یکی از اقوام نزدیک طرفدار جنبش فواحش که قبلاً درباره پارادوکسش نوشته بودم (+) تنها دختر زیبای ۱۷ ساله‌اش را سال گذشته شوهر داد به یک پسر ۳۴ ساله. دلیل؟ مرد سن بالا قدر زن را بیشتر می‌داند (البته آن موقع گفتند ۲۷ ساله است). خواستگار، برادر همکلاسی سابق دخترک بود و ۴ سال در اینها را از پاشنه در آورده بود.

دخترک از همان زمان تنهایی من در خانه نور، در عمه پارتی به دخترها ملحق می‌شد و وقتی می‌نویسم زیبا یعنی زیباست و مهربان و درسخوان و سر و زیان دار شیرین و دلم می‌سوزد که می‌نویسم. مردی که زن زندگی آزادی شعارش بود، و «اگر یک مرد در ایران باشد علی کریمی است» و خب، باید بنویسم خودش با وجود همسری زیبا و بساز، سال‌هاست خیانت عادتش شده، حالا دامادش در همان روزهای عقد حسابی تمام هیکلش می‌جنبیده و به خواهرش هم رحم نمی‌کرده، البته با رضایت خانواده!

مادر دختر به چشم دیده داماد در کارگاه طلاسازی‌اش کارگر (!) دختر و زن مطلقه مکشوفه دارد و به قول خودش پشت کارگاه هم محل خواب و خور، اما چون پسر خانه و ماشین داشته چشم پوشیده.

دخترک را هر بار می‌رفته خانه مادرشوهر، کوزتش می‌کردند و وقتی به مادرش گفته فرموده دخترم اول زندگی است بسوز و بساز! (+)

یک ده ماهی بدون ددر دودور دو نفره، یارو یا تهران بوده یا شمال. «بسوز و بساز» تا اینکه در باغلارباغی تبریز خاله دخترک، داماد را با کارگران مؤنثش می‌بیند، می‌پرسد دخترک کجاست؟ می‌فرماید بچه‌ها حوصله‌شان سر رفته بود آمدیم هواخوری فلانی خبر ندارد.

خاله صدایش را در نمی‌آورد که متهم به «چشم دیدن داماد پولدارم رو نداره» نشود، لذا خود داماد فردا می‌رود سراغ دخترک و ماوقع را تعریف می‌کند (سلام مرد شماره یک من). و دعوا شروع می‌شود. کی؟ زمان جنگ ۱۲ روزه با داداش پزشکیان.

داماد می‌آید سراغ ۴ تا النگو و قمه کشی می‌کند (جنبش قمه کش‌ها)، پلیس مداخله نمی‌کند که خانم وسط جنگیم ها، همسایه‌ها فرار کردند اطراف و اکناف و شاهدی نیست. وسط دعوا دخترک ساده می‌گوید قانونی اقدام می‌کنم. پنجشنبه شب است. شنبه تا اینها با آشنایی صحبت کنند وقت وکیل بگیرند برای یکشنبه و برگ ثنا فعال کنند، داماد سن بالا داشته همه چیزش را به اسم مادرشوهر می‌کرده. همان کاری که چند تا از اقوام سببی نسبی ما کردند. بعله، مگر ملت بلد نیستند؟

خیلی لانگ استوری است دوستان. یعنی هر بار که حرف می‌زنیم و تعریف می‌کنند بیشتر انگشت به دهان این پارادوکس زن زندگی آزادی می‌مانم که همین؟ بعد این دخترک اوایل عقدشان به مادربزرگش و همه گفته بود باید صدایش بزنید آقای نام و نام خانوادگی، چون منت گذاشته آمده با ما فامیل شده. «زن، زندگی، آزادی» این بود؟ همان زمان بهش گفتم او باید کف پای پدرت را ببوسد که افتخار داده دامادتان شود. ما از اسلام این را یاد گرفتیم. اما هوا برش داشته بود. بال در آورده بود را دیدم. بال‌هایش را دیدم. حالا با بال و قلب و روحی سوخته افتاده در رختخواب. دخترکم.

 

 

 

*محمود درویش:

و من، پدرم، غمگینم،

همچون کبوتری از برج‌ها، بیرون از دسته‌اش.

نشانم بده که چرا مرا آورده‌ای... چرا مرا آورده‌ای.

 

آخرین سخنرانی امام (علیه‌السلام):

 

سوگند به خدا می‌دانستم که شامیان به زودی بر شما غلبه می‌کنند زیرا آنها در یاری کردن باطل خود وحدت دارند و شما در دفاع از حق متفرقید، شما امام خود را در حق نافرمانید و آنها امام خود را در باطل فرمانبردار. آنان نسبت به رهبر خود امانت دارند و شما خیانتکار.

 

برخی اسلام ستیزان بیان می‌کنند که در قرآن چون زنان به کشتزار تشبیه شده است، لذا به زنان به چشم تحقیر نگریسته شده است.

جدا از اینکه این عبارت چه مفهومی دارد، در تفکر آریایی و زرتشتی از اصولی‌ترین باورها نیز بوده است

در متون متعلق به آریایی‌ها داریم:

 

«زن به منزله مزرعه است هر آنچه در آن برود متعلق به مالک مزرعه است اگر چه تخمی نیفشانده باشد.» (تصویر)

 

 

چون لینک در متن زیاد است منت بگذارید و ادامه مطلب را اینجا (+) بخوانید.

 

کسانی که گفتند ایمان آوردیم و استقامت ورزیدند...

غزه نه تنها کربلا که مصاف حضرت ایوب علیه‌السلام با شیطان است.

شهید حاج رمضان مگر نگفت مبارزه ما با اسرائیل زمین زدن شیطان است؟

آیا به این مرحله از «قدرت ایمان» رسیدیم؟

دو هفته پیش همسر یکی از بستگان که به پزشکیان رأی داده و شیفته اوست می‌گفت آن شب آخر که دیدم العدید را زدند و به شوهرم گفتم برآشفته و هراسان گفت وای بدبخت شدیم بچه‌ها اشهدتان را بخوانید آمریکا با خاک یکی‌مان می‌کند بلند شو کیف بقا آماده کن ببرمتان فلان شهرستان پیش فلانی... 

از اصلاح‌طلب جماعت جز این انتظاری هست؟ طرف در ویراستی خطاب به برادر یمنی می‌گوید شما چون زیرساخت ندارید از حملات آمریکا نمی‌ترسید. به آن خانم گفتم ایمانتان ضعیف است، جای خدا از کدخدا می‌ترسید. از خانم غزه‌ای که بالای سر فرزندانی که به خاطر «بازی گرسنگی» شهید شدند و می‌گوید: «اگر سیاست این است و طرحی علیه ماست از عهده‌اش برمی‌آییم و بیشتر می‌ایستیم.»، از یمنی‌ها یاد بگیرید. شروع کرد طبق معمول که همه که مثل هم نیستند، اینطور هم نیست شوهرم همان روزهای اول رفت ثبت نام کرد برای جنگ و فلان. ثبت نام برای شکستن محور مقاومت و جنگیدن در تهرانش گواه است از دلاوری اصلاح‌طلب. فرمود: «مردم، به دولتمردان خود شبیه‌ترند تا به پدرانشان.»

البته خودش کسی بود که یکبار طلبکارانه گفت مردم غزه داشتند زندگی می‌کردند دیگر، چرا جنگ را شروع کردند. گفتم تو اگر زمان امام حسین علیه‌السلام بودی هم همین را می‌گفتی. گیرم ماهواره ندارند، منبع و آبشخورشان اینستاگرام است. مثل دختر آموزگارش که می‌گفت چرا با چمدان پول بردند «فلسطین»؟ چرا جوان‌هایمان را فرستادند به جنگ داعش؟ و وقتی پرسیدم داعش کجا بود و چه بود دست برد به گوشی، گفتم نه با گوشی نه، خودت بگو در ماند.

یکبار گفت من از سیاست چیزی سرم نمی‌شود گفتم هم‌سن تو بودم با یک کاریکاتور دانشگاه را به هم می‌ریختم یعنی چی سیاست نمی‌دانم؟ به آن خانم گفتم اگر طرز فکر دخترت این است تقصیر شما است. ما هم مشکلاتمان زیاد بود اما سیاست و حکمت و مذهب را از پدر و مادر بی‌سوادم یاد گرفتیم. شما اگر غرق در مشکلات بودید که بودید هم، در تربیت معنوی فرزندان کم گذاشتید. 

مثل همیشه همه مثل هم نیستند و شما وضعتان فرق می‌کند و الی آخر. راست می‌گوید. ما شبیه دولتمداران خودمان هستیم. فرق داریم. 

دیروز گفت این یک سال خیلی سخت گذشت به ما. می‌گویم به همه سخت می‌گذرد. گفت نه برای ما سخت‌تر بود چون مستأجر بالایی اذیتمان می‌کند و دوباره قصه گفت. گفتم آره شما فرق می‌کنید. آدم‌ها مشکلات خودشان را بزرگتر از بقیه می‌بینند. خصوصاً من که خیلی وضعم بهتر است. یکبار این را گفت. فرو ریختم. چطور کسی اینقدر نزدیک و آگاه به شرایط زندگی ما می‌تواند این جمله را بر زبان بیاورد؟ ولی می‌گویند. پشت سر یا رو در رو. بعد با یک عذرخواهی می‌خواهند درستش کنند. عذرخواهی درست می‌کند؟