مرا آفرید آن که دوستم داشت

۸۹ مطلب با موضوع «مذهبی» ثبت شده است

رزق امروزم از یک صفحه قرآن کریم از آیات ۱۴ تا ۲۲ سوره مبارکه نمل، پروردگار می‌فرماید: به حضرت داوود و سلیمان علیهم السلام «علم» اعطا کردیم، و حضرت سلیمان علیه‌السلام می‌فرماید ای مردم به من منطق الطیر آموختند و از هر نعمتی به ما داده شده، لشکریانی از انس و جن و پرندگان. اما بعد از طعنه مورچه، هدهد هم می‌گوید: من به چیزی احاطه یافتم که تو نیافته‌ای. 

کلّهم جنود الله، بله ای صاحب سلطنتی که نه پیش و نه پس از تو به کسی رسد.

 

ای که می‌پنداشتی هستی کسی

بی خبر هستی ز هستیت بسی

 

 

بعد نوشت: از طرف یکی از مخاطبان در ویراستی 

 

 

امیرالمومنین علیه‌السلام خطاب به مالک اشتر در گزینش مسئولان و کارگزاران

 

 

و اجْعَلْ لِرَأْسِ کُلِّ أَمْرٍ مِنْ أُمُورِکَ رَأْساً مِنْهُمْ لَا یَقْهَرُهُ کَبِیرُهَا وَ لَا یَتَشَتَّتُ عَلَیْهِ کَثِیرُهَا

 

ای مالک! برای هر یک از کارهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خود، مدیر و رییسی را تعیین کن، مدیری که دارای دو ویژگی باشد: بزرگی و عظمت کار، او را ناتوان و مغلوب نسازد و زیادی و تراکم کار، رنجورش نکند.

 

نامه ۵۳ نهج‌البلاغه 

 

ابراهیم ملکی: «اشاره به اینکه تقسیم کار باید به صورتى انجام گیرد که مسئولیت هر یک از آنان روشن شود; مثلاً بخشى از نامه ها مربوط به پیمان هاى صلح، قراردادها اعم از قراردادهاى مربوط به خارج و قراردادهاى داخلى درباره زمین هاى کشاورزى و مانند آن است که باید مسئول معینى داشته باشد. بخش دیگرى نامه هاى محرمانه است که احتیاج به مدیریت خاصى دارد و بخشى مربوط به نامه هاى فرمانداران و استانداران و امثال آنها و قسمتى مربوط به تظلم هاى مردم مظلوم و ستمدیده است. هر یک از اینها باید مسئول خاصى داشته باشد; مسئولانى که داراى این دو صفت باشند; نه از کارهاى بزرگ بهراسند و نه کثرت کار آنها را پریشان و درمانده کند.»

 

 

نوشته: «جابر گوید: درباره‌ی آیه ۳ سورۀ بلد از امام باقر علیه السلام پرسش کردم.

 

حضرت فرمودند: منظور از پدر، امیرمؤمنان صلوات الله علیه و منظور از «آنچه زاده»، ائمه از نسل اویند.»

 

بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۳

 

نوشتم: «چطوره اینطوری نگاه کنیم: والد حضرت محمد صلوات الله علیه و ولد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهاست. چون خود حضرت علی هم به محمد حنفیه می‌گوید ناراحت نشو تو پسر من هستی ولی حسن علیه السلام پسر پیامبر است. اشاره به جنگ جمل.»

 

امام صادق علیه السلام: ایمان، مانند نردبانى است که ده پله دارد و پله‌هاى آن یکى پس از دیگرى پیموده مى‌شود. پس کسى که در پله دوم است نباید به آن که در پله اول است بگوید تو چیزى نیستى، تا برسد به آن که در پله دهم است (او هم نباید به پایین تر خود چنین سخنى بگوید). 

آن را که در پله پایینتر از تو قرار دارد نینداز که بالاتر از تو نیز تو را مى‌اندازد. اگر دیدى کسى یک پله از تو پایینتر است با مهربانى و ملایمت او را به طرف خود بالا کشان و فراتر از توانش بارى به دوش او مگذار که او را مى‌شکنى. و هر کس مؤمنى را بشکند باید شکستگى او را جبران کند.

 

الکافی : 2 / 45 / 2

 

«اگر کسی، به‌خصوص جوان، توفیق پیدا بکند که گناه‌ها را ترک بکند و واجبات را به‌جا بیاورد، آن‌چنان نورانیتی در او به‌وجود خواهد آمد که عشق او، شور او، او را می‌کشاند به اعمال غیرواجب ممدوح؛ سر از پا نشناخته به‌سمت محبوب حرکت می‌کند. این خیلی مهم است.

 

اشکال کار ماها این است که یک کار خوب می‌کنیم، بلافاصله بعدش پنج کار خلاف انجام می‌دهیم! مثل کسی که از پله‌ها دو پله بالا می‌رود، به‌جای اینکه ادامه بدهد، دو پله پایین می‌آید، همین‌طور مدام برو بالا، بیا پایین، برو بالا، بالاخره هم به پشت بام نمی‌رسد.

 

حالا چنین آدمی سقوط نمی‌کند؛ خب، چسبیده به نردبان و همت بر بالارفتن دارد، اما عروجی هم نخواهد داشت. اما آن کسی که گناهان را صادقانه ترک کرد و واجبات را به‌جا آورد، همان کسی است که از این پلکان بالا می‌رود و خودش را می‌رساند.»

 

 

مقام معظم رهبری/ گزیده احادیث مکارم الاخلاق/ ص.۲۱۲

 

 

 

*مولوی

 

امام صادق علیه السلام که مفسر حقیقی قرآن است، در ذیل آیه «أَتَی أَمْرُ اللّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ» فرمودند: «أَوَّلُ مَنْ یُبَایِعُ الْقَائِمَ ع جَبْرَئِیلُ یَنْزِلُ فِی صُورَهِ طَیْرٍ أَبْیَضَ فَیُبَایِعُهُ ثُمَّ یَضَعُ رِجْلًا عَلَى بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ رِجْلًا عَلَى بَیْتِ الْمَقْدِسِ ثُمَّ یُنَادِی بِصَوْتٍ طَلِقٍ تَسْمَعُهُ الْخَلَائِقُ أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ»؛

 

 

 

«اولین کسی که با قائم عجل الله فرجه الشریف بیعت می‌کند، جبرئیل علیه السلام است که به صورت پرنده‌ای سفید رنگ نازل می‌شود که یک پایش را بر کعبه و دیگری را در بیت المقدس قرار می‌دهد و سپس با بلندترین صوت ندا می‌دهد: «أَتَی أَمْرُ اللّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ»

 

کمال الدین، ج2، ص617.

 

🔍 چه حکمتی در سوره اسراء است؟ چه رازی در سیر پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله الطیبین الطاهرین از کعبه به بیت المقدس وجود دارد؟ از چه روست که حاکمان سعودی عربستان با غاصبان صهیونیستی فلسطین متحدند؟ حاکمان که مادرانی یهودی داشتند.

 

چه سری است که حضرت جبرئیل علیه السلام چون پرنده سفیدی یک پایش را روی کعبه و دیگری را روی بیت المقدس قرار خواهد داد تا ندا دهد و با بقیه الله بیعت کند؟

 

آیا علت نفرت یهودیان از حضرت جبرائیل علیه السلام به همین حادثه عظیم مربوط نیست؟

 

 

 

* فرمان خدا خواهد آمد؛ آن را با شتاب مخواهید. (نحل: ۱)

 

در این آیات نورانی سوره فرقان توصیف جهنم آمده است که آماده شده برای شیطان و هر انس و جنی که او را اطاعت کردند. آتشی که فریاد از سر خشم می‌کشد. «تـنگ» است، برخلاف بهشت که عرضش به وسعت آسمان‌ها و زمین است و دست و پایشان «محکم» غل و زنجیر شده برعکس «ما یشاءون» اهل جنت.

 

آرزوی مرگ می‌کنند، پاسخ این است که بسیار آرزوی مرگ کنید (وقتی در دنیا دنبال زندگی جاودانه بودید).

اما آنچه تلخ‌تر است آیات ۱۷ و ۱۸ سوره مبارکه فرقان است. آنجا که خداوند معبودان را جمع می‌کند و از آنها می‌پرسد یا شما به این‌ها گفتید شما را بپرستند یا خودشان راه گمراهی پیمودند؟ بت‌ها می‌گویند سبحانک! منزهی تو.

 

وای بر انسان. وای بر ما.

 

 

و مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَعْمی‏ ﴿١٢۴﴾ قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنی‏ أَعْمی‏ وَ قَدْ کُنْتُ بَصیراً ﴿١٢۵﴾ قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی ﴿١٢۶﴾

 

و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت و روز قیامت ، او را نابینا محشور می‌کنیم! (۱۲۴) می‌گوید: «پروردگارا! چرا نابینا محشورم کردی؟! من که بینا بودم!» (۱۲۵) می‌فرماید: «آن گونه که آیات من برای تو آمد، و تو آنها را فراموش کردی امروز نیز تو فراموش خواهی شد!» (۱۲۶)

سوره مبارکه طه

 

ضنکا: ضنک: تنگ و تنگ شدن، اسم و مصدر هر دو آمده است . مؤنث و مذکر در آن یکسان است . مانند : مکان ضنک و معیشه ضنک. «ضنک المکان: ضاق» (+)

 

یعنی با یک کلمه چهار نقطه را زده است. راه فرار را بسته.

 

«امام صادق علیه‌السلام حیا را ویژگی برتر و متمایز کننده بین انسان و حیوان دانسته می‌فرماید:

 

ای مفضل نگاه کن به صفتی که خداوند تنها به انسان ارزانی داشته و حیوانات از آن محرومند، صفتی که مقامش والا و غنایش بزرگ است یعنی حیا. اگر حیا نبود، انسانها از مهمانشان درست پذیرایی نمی‌کردند، به وعده‌هایشان وفا نمی‌نمودند، نیازهای دیگران را برآورده نمی‌ساختند و به دنبال کارهای خوب نبودند و از کارهای زشت در هیچ چیز پرهیز نداشتند. به طوری که بسیاری از کارهای واجب نیز در پرتو حیا انجام می‌شود.

 

اگر حیا نبود، جمعی از مردم حق پدر و مادر را نیز ادا نمی‌کردند و صله‌رحم به جا نمی‌آوردند و ادای امانت نمی‌نمودند و از هیچ کار زشتی پرهیز نداشتند. آیا نمی‌بینی خداوند چگونه برای انسان جمیع صفاتی را که در آن صلاح و کمال کار اوست به او ارزانی داشته است؟»

 

 

 

حجت الاسلام و المسلمین عاملی