- ۰۶ دی ۰۳ ، ۲۲:۱۳
- ۰ نظر
حمیدرضا مقصودی نوشته: این چند ماه اونهایی که ۱۰۰ دلار دستمزد میگرفتند دستمزدشون شد ۶۰ دلار. چقدر ارزان شدیم برای خارجیها. راحتتر میخرند. ارتشیها و اداریهای سوریه شده بودند ۲۰ دلار. راحت فروش رفتند. دقت کنیم.
حمیدرضا مقصودی نوشته: این چند ماه اونهایی که ۱۰۰ دلار دستمزد میگرفتند دستمزدشون شد ۶۰ دلار. چقدر ارزان شدیم برای خارجیها. راحتتر میخرند. ارتشیها و اداریهای سوریه شده بودند ۲۰ دلار. راحت فروش رفتند. دقت کنیم.
امروز میخواستم در صفحه علمیام در ویسگون، درباره فیلمی که از محل عروج حضرت عیسی علیه السلام داشتم بنویسم. در جستجویی که انجام دادم به این منبع رسیدم. این زیارتگاه در قله جنوبی رشته کوه زیتون در اورشلیم قرار دارد. طبق آنچه در این سایت نوشته روی سنگی جای پای راست حضرت عیسی علیه السلام هنگام عروج بر جای مانده است.
بنای یادبود اولیه این مکان در قرن هفتم میلادی توسط ارتش ساسانیان ویران میشود. سپس صلیبیون آنجا را با کلیسای هشت ضلعی بازسازی میکنند. در قرن دوازدهم میلادی صلاح الدین ایوبی آنجا را به مسجد تبدیل میکند.
اگر این مسئله صحت داشته باشد، بعد از مقام ابراهیم علیه السلام و سنگی که جای پاهای مبارک ایشان بر جای مانده کنار کعبه مبارکه، این دومین اثر پا از پیامبری الهی در سرزمین مبارک اورشلیم است.
برایم جالب بود گفتم با شما به اشتراک بگذارم.
در قسمتی از مقاله آمده است (وقتی ۱۱ حواری در آنجا حاضر میشوند و شاهد عروج حضرت هستند): «و فرشتگان را میشنیدند که به آنها میگفتند: «ای مردان جلیلی، چرا ایستادهاید و به آسمان خیره میشوید؟ همین عیسی که از میان شما به آسمان برمیخیزد، همان گونه که او را دیدید که به آسمان رفت، خواهد آمد.» (اعمال رسولان 1:11).»
در دو صفحه ۴۷۱ و ۴۷۲ از قرآن کریم مومن آل فرعون در حضور فرعون و مردم با آنان جدل میکند یعنی استدلال میآورد:
۱) تعبیر «یا قوم» و نیز محتوا و آهنگ کلام وى حاکى از موقعیّت ممتاز او مىکند.
از طرفی استفهام در «ما لى ادعوکم ...» براى تعجّب است.
۲) «واو» در «و لقد جاءکم یوسف ...» واو قسم است، یعنى سوگند به خداوند، یوسف علیهالسلام قبلًا با دلایل واضح و ... آمد.
۳) مؤمن آلفرعون، انسانى رشد یافته و قادر بر هدایت افراد، به راه رشد بود:
«وقالَ الَّذى امَنَ یقَومِ اتَّبِعونِ اهدِکُم سَبیلَ الرَّشاد»
۴) توطئهها و نقشههاى شوم فرعونیان، علیه مؤمن آلفرعون:
«فَوَقهُ اللَّهُ سَیّاتِ ما مَکَروا وحاقَ بِالِ فِرعَونَ سوءُ العَذاب(۱۹)
جمع آوردن «سیّئات» بیانگر تعدّد و گوناگونى مکرهاى فرعونیان است. (تفسیر نور)
زنان قریش پاسخ دادند که ما نخواهیم آمد، چرا که سخن ما را نشنیده انگاشتى و با محمد صلى اللَّه علیه و آله یتیم ابوطالب، پیمان زناشوئى بستى.خدیجه از این پاسخ رنجیده خاطر گشت…
این نقاشی من ۲۸ ساله است. ثبت بر جریدهای. عملی از اعمال از سر محبتم به خاندان حبیب الله.
میلاد رضایی نوشته: «فرد عامل حمله تروریستی آلمان که دست کم ۱۱ کشته و ۱۰۰ زخمی برجای گذاشت دستگیر شد و مشخص شد اهل عربستان سعودی است.
البته آمریکا برای تنبیه عربستان سعودی فردا به یمن حمله میکند.
خیلی منطقی هست چون در 11 سپتامبر که افرادی که عربستانی بودند و عملیات تروریستی انجام دادند باعث شد که آمریکا به افغانستان و عراق حمله کند.
همینقدر معقول و منطقی»
«یه خانوم خبرنگار سانتال مانتالی اومد دفترم و فرمود فلان قدر میگیرم براتون اکانت توییتر بزنم و زیر نظر شما فعالیت کنم. عرض کردم برو خواهر برو به سن و سال من نگا نکن برو خدا روزیت رو جای دیگه بده .ایشالله بسیار بسیاااااااااار آرایش غلیظ و عجیبی داشتن خواهرمون یه جوری که انگار بعد از اونجا قراره بره پاتختی همچنین با عشوه فرمودن حالا در مورد جزئیاتش اگر مایل بودید یه روز هماهنگ کنید بریم یه کافه ای جایی صحبت کنم عرض کردم خدا خیرت بده ایشالله دختر جان همینم مونده بود با تو بیام کافه و جالب اینه که توییتر چند نفر دستش بود چند نفررررررررر»
خلاصه اینطوری است.
شهید آوینی از قول روژه گارودی در کتاب «هشدار به زندگان» این نکته را آورده که: «اقتصادِ آزاد، به شیوهٔ غربی، برای رفع احتیاج بازار نیست بلکه برای ایجاد بازارِ احتیاج است»!
...
روژه گارودی نیز همین مسئله را با بیانی دیگر مورد توجه قرار داده است و میگوید: تبلیغات تجاری، به شیوهٔ غربی، بیش از آن که مایهٔ تباهی طبیعت باشد موجب هلاکت انسان است. تصور این که مردم دنیا حتی برای لحظهای به نیازهای حقیقیِ خویش و الگویی متناسب با حوائج واقعی انسان بازگردند، برای یک اقتصاددان وحشتناکترین چیزی است که ممکن است اتفاق بیفتد. اگر حتی برای یک لحظه چنین اتفاقی در دنیا بیفتد و مردم فقط برای یک لحظه، درست به اندازهٔ نیاز واقعی خویش مصرف کنند، ادامهٔ روند کنونیِ توسعهٔ صنعتی دچار مخاطرات و بحرانهایی خواهد شد که تصور آن بسیار دشوار است.
استاد اصغر طاهرزاده/ «فرزندم اینچنین باید بود»/ ج۱