مرا آفرید آن که دوستم داشت

۶ مطلب با موضوع «علمی» ثبت شده است

احتمالاً برای شما هم پیش آمده که از خودتان بپرسید چگونه همه چیز از آب خلق شده است؟ یا قسمت خلقت آسمان‌ها در خطبه اول نهج البلاغه را که می‌خوانید درکش دشوار باشد.

برای من هم همینطور بود تا اینکه این ویدیو را دیدم. اگر و اگر انسان قادر بود ابزاری داشته باشد بینید چگونه می‌توانست با آب تا خلق سیاه چاله پیش برود. 

این قسمت از خطبه را بعد از مشاهده فیلم بخوانیم: 

«خدای سبحان جَوها را شکافت و اطراف آن را گشود و فضاهای خالی در آن ایجاد کرد. آنگاه آبی را که امواجش در هم شکننده و خود انبوه و متراکم بود، در آن فضای بازشده روان ساخت.

آن را بر پشت بادی سخت وزان و جنباننده و برکننده و شکننده بار کرد؛ به آن باد فرمان داد تا آب را از جریان بازدارد و آن را بر نگهداری آب چیره کرد و باد را برای حفظ حدود و جوانب آب قرین گماشت. فضا در زیر باد نیرومندْ، گشاده و باز و آب جهنده بالای سر آن در جریان؛

سپس باد دیگری به وجود آورد که منشأ وزش آن را مهار کرد و پیوسته ملازم و تحریک آبش قرار داد و آن را به تندی وزانید و از جای دورش برانگیخت؛ آن را به بر هم زدن آب متراکم و برانگیختن امواج دریا فرمان داد.

باد فرمان یافته آب را همچون مشک شیر که برای گرفتن کره بجنبانند به حرکت آورد و آن‌گونه که در فضای خالی می‌وزد، بر آن سخت وزید؛ اولش را به آخرش و ساکنش را به متحرکش برمی‌گرداند تا آنکه انبوهی از آب به ارتفاع زیادی بالا آمد و آن مایۀ متراکم، کف کرد؛

 

👈 دقت کنید که امیر کلام نمی‌فرماید مایع متراکم، می‌فرماید مایه متراکم. چون دیگر از حالت مایع درآمده بود طبق همین فیلم.

 

آنگاه خداوند آن کف را در هوای گشاده و فضای فراخ بالا برد و آسمان‌های هفتگانه را از آن کف ساخت؛... آنگاه آسمان را به زیور ستارگان و روشنی کواکب درخشان آرایش داد و آفتاب فروزان و ماه تابان را در آن فلکی که گردان و سقفی روان و صفحه‌ای جنبان بود روان ساخت.

 

👈 صفحه جنبان خودش قسمتی از نظریات اختر فیزیک انیشتین است. 

 

سبحان الله تعالی عما یشرکون (قصص: ۶۷)

 

 

دیروز فیلمی دیدم از معجزات علمی قرآن کریم و اینکه چند قرن بعد توسط دانشمندان کشف شده. نظرم به خط اول آیه ۴۰ سوره مبارکه نور جلب شد که نوشته بود مربوط به شکست نور است. اما متن کامل آیه این گونه است:

 

وْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ۚ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا ۗ وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ (نور: ۴۰)

 

در جستجوهایی که برای مطالب علمی انجام می‌دهم به چیزی برخورده‌ام به نام لایه‌های پلاژیک (+) که رفته رفته از نفوذ نور خورشید کاسته می‌شود تا جایی که در مناطقی مانند منطقه نیمه شب موجودات معمولاً مانند کرم شب تاب از نورهای سرد برخوردار می‌شوند، که در آیه هم به آن اشاره شده. مجالی برای توضیح نیست. در واقع این آیه قرآن نه ظاهراً و نه باطناً ربطی به شکست نور ندارد و مربوط به مناطق پلاژیک است.

 

جالب اینجاست که وقتی رفتم تا عکس منطقه را دانلود کنم در ویکیپدیای فارسی به جای کلمه پلاژیک از کلمه لجه استفاده کرده بود. لُجّه یا گودابه در واژه به معنای میانهٔ دریا و آب‌های عمیق دریا است.(البته ربطی به چنار اعظم ندارد و این کلمه در اشعار شاعران معروفی چون سعدی آمده است.)

 

در خود آیه هم کلمه لجى آمده که در تفسیر نور اینطور معنی شده: بزرگ و متلاطم. «بحر لجى» دریاى بزرگ و متلاطم.

 

 

 

*فرهنگستان زبان فارسی گفته به جای تیک بگویید و بنویسید هفتک.

 

پریروز، عصر لرزش قلبم دوباره بیدارم کرد اما چشم‌هایم را بسته نگه داشته بودم. بین خواب و بیداری. در واقع مغزم بیدار شده بود ولی خودم نمی‌توانستم بیدار شوم. چون فشارم آنقدر پایین بود که قدرت نداشتم چشم‌هایم را باز کنم یا امیر را صدا بزنم. اما توی خواب برای هزارمین بار در این چند ماه اخیر تصمیم گرفتم به دکتر توتونچی زنگ بزنم و داشتم البته توضیح می‌دادم که قلبم موقع حادثه چگونه می‌تپد.

 

یادم هست دنبال واژه برای توضیح بودم و در همان حال خواب و بیدار به او می‌گفتم قلبم طوری می‌تپد انگار که بخواهند درختی را از ریشه بکنند و ریشه‌ها را رگ‌های قلب در نظر بگیرد که با خارج شدن از خاک، توپ ریشه از هم بپاشد. قلب را توپ ریشه قلمداد کردم، همین قدر علمی!

 

دیشب سلین در توصیف بیمار خردسالش نوشته بود «به‌بر هنوز هذیان نمى‌گفت، فقط ابداً میل نداشت از جاش جنب بخورد. هر روز وزن کم می‌کرد، یک‌کم گوشت زرد رنگ و لَخت هنوز به استخوانش چسبیده بود که با هر تپش قلبش از بالا تا پایین مى‌لرزید. انگار که قلبش زیر سرتاسر پوستش بود، بس‌که ظرف یک ماه مریضى لاغر شد، بود. وقتى دیدنش می‌رفتم لبخندهاى دلنشینى تحویلم می‌داد. به همین حالتِ آرام و دوست‌داشتنى از ۳۹ درجه به ۴۰ درجه رسید و روزها و هفته‌ها به حالتى متفکر همان‌جا ماند.»(ص. ۲۹۰)

 

یاد خودم افتادم. آنطور که در پاهایم زدن قلبم، می‌تکاندم. از بس که لاغر شده‌ام مثل به‌بر کوچولو.

 

 

 

*عطار

 

 

صورت: یک صفحه قرآن کریم امروز از سوره مبارکه احزاب

 

روزى که صورتهایشان را در آتش بگردانند، مى‌گویند: اى کاش خدا را اطاعت کرده بودیم و رسول را اطاعت کرده بودیم.(۶۶)

 

در قرآن به صورت‌ها در قیامت بسیار اشاره شده است. اینکه با صورت در آتش انداخته می‌شوند و یا مثل این آیه صورت‌هایشان از آتش جهنم منقلب می‌شود.

شاید برای اینکه صورت انسان نمایانگر قلب و فکر اوست: خشم و نفرت، تمسخر، رویگردانی و قرار گرفتن چشم و زبان در مرکزیت گناهان. یا جایی که در سوره مبارکه علق می‌فرماید:

 

کَلَّا لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِیَهِ (۱۵)

حقا، که اگر بازنایستد موى پیش سرش را مى‌گیریم و مى‌کشیم.

نَاصِیَهٍ کَاذِبَهٍ خَاطِئَهٍ (۱۶)

[آری] موی جلوی سر دروغگوی خطاپیشه را.

 

در خصوص «ناصیه» تماشای این ویدیو را توصیه می‌کنم (+)

 

ضمیر: رزقم از یک صفحه قرآن کریم آیات ۱ تا ۷ سوره مبارکه سبأ

 

یَعلمُ… وَمَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا…(۲)

 

و هر چه از آسمان فرود آید (از فرشتگان و ارواح و ارزاق) و هر چه در آسمان بالا رود (از اعمال صالح و ارواح پاک) همه را می‌داند…

 

«آیا منتظر روزی‌ات هستی که از آسمان فرو می‌آید اما عملت را که به آسمان بالا می‌رود نمی‌بینی؟»

 

آنان که از دانش برخوردارى یافته‌اند مى‌دانند که آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است حق است و به راه خداى پیروزمند ستودنى راه مى‌نماید. (۶)

 

نشانه‌ علم واقعى دریافتن حقّانیّت قرآن و پذیرفتن آن است. بدون علم و معرفت، حقّ‌شناسى ممکن نیست. «أُوتُوا الْعِلْمَ‌- هُوَ الْحَقَّ» (+)

دیروز فیلمی دیدم که در آن به یکی از معجزات قرآن کریم درباره فرایند تولید عسل اشاره شده بود. حدود یک ماه پیش فیلم زبان اصلی دیده بودم درباره همین فرایند تولید عسل، برای اینکه در صفحه علمی‌ام در ویسگون منتشر کنم چندین مقاله درباره زنبور عسل مطالعه کردم. اینکه تمام زنبورهای کارگر ماده هستند و اینکه زنبور عسل دو معده دارد و شهد اولیه در معده جلویی ذخیره می‌شود، هر زمان گرسنه بشود دریچه بین دو معده شل می‌شود و مقداری از شهد را می‌تواند بخورد. بقیه شهد وقتی وارد کندو شد به طور متناوب دهان به دهان میان زنبورهای عسل می‌چرخد و در معده‌های آنها تحت تاثیر آنزیم‌ها فعل و انفعالاتی روی شهد صورت می‌گیرد تا عسل به قوام مناسب برسد. 

سپس عسل درون سلول‌های کندو ریخته می‌شود و زنبورهای عسل آنقدر بال می‌زنند تا رطوبت عسل به میزان مطلوب کاهش یابد. کل این فرایند ۴۵ روز طول می‌کشد. سپس در سلول‌ها پلمپ می‌شود. 

 

این کشفیات ۳۰۰ سال پیش صورت گرفته است.

 

و اما قرآن کریم سوره مبارکه نحل: 

 وَأَوْحَىٰ رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ (۶۸) ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا ۚ یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ ۗ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (۶۹)

 

پیام‌ها:

 

♦️نه تنها انتخاب مسکن و غذاى حیوانات با هدایت الهى است، بلکه همه کارهاى آنها راهى است که خداوند پیش رویشان گذاشته است: «سُبُلَ رَبِّکِ»

 

♦️ذلل (بر وزن عنق) است: رام شده‏‌ها. حرکت حیوانات در مسیرى که خداوند برایشان انتخاب نموده است، حرکت متواضعانه است: «سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا» 

 

♦️عرش به معناى تخت حکومت. در اصل، به معنى ارتفاع و بلندى است. منظور از «یعرشون» کندوهایی است که توسط زنبور عسل ساخته مى‏شود. خانه‌سازى، موم‌سازى و عسل‌سازى، در کنار زهرسازى، توسط حیوان کوچکى مثل زنبور، از نشانه‌هاى قدرت الهى است: «لَآیَةً»

 

♦️ تمام درس‌ها و عبرت‌ها، براى کسانى است که اهل فکر و اندیشه باشند «لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» وگرنه افرادى هستند که در تمام عمر از عسل استفاده مى‌کنند ولى حاضر به چند دقیقه فکر درباره‌ آن نیستند.

 

منبع (+)

 

پست مربوط به فرآیند تولید عسل در ویسگون من (+)

 

توضیح تکمیلی بنده حقیر: بطون جمع بطن است، از آنجایی که در فیلم هم گفته می‌شود که زنبورها شهد اولیه را به دهان همدیگر منتقل می‌کنند و در معده‌های مختلف کل کندو روی عسل انفعالاتی صورت می‌گیرد، بنابراین حتی اشاره به این موضوع در ۱۴۰۰ سال پیش جز معجزه چیز دیگری نیست.

و البته خاک بر سر من که در ۴۶ سالگی آن‌هم بعد از تماشای فیلم‌ها فهمیدم. 

 

 

پلیکان دالماسی

عکسی که برنده جایزه بهترین عکاس حیات وحش سال شد. نام پرنده پلیکان دالماسی Dalmatian pelican، نام عکاس Helmut Moik: «یک چشم و ژست تقریباً انسانی، یک سر با تزئینات ظریف و یک شنل از پر که صورتش را پوشانده است، این یک پرتره مرموز باقی می‌ماند.» (+)

 

این پلیکان بزرگترین پلیکان در گونه پلیکانها و پرندگان آب شیرین است.

 

«این پرنده که در سپیده دم، در جزیره‌ای در دلتای دانوب رومانی، عکاسی شده است، هنوز در حالت خواب است، سرش ۱۸۰ درجه چرخیده و منقارش روی پشتش قرار گرفته و در پرها مدفون شده است… مانند بسیاری از پرندگان، پلیکان با یک چشم باز می‌خوابد و فقط نیمی از مغزش استراحت می‌کند… این تصویر از پلیکان دالماسی تامل برانگیزترین پرتره بزرگترین پرنده ماهیگیر اروپا است.»

 

پ.ن: عکس را با جمله اول در توییتر دیدم و رفتم تا ببینم داستانش چیست و داستانی داشت. البته عکس و مقاله مربوط به سال ۲۰۱۹ بودند.