مرا آفرید آن که دوستم داشت

۲۴ مطلب در آذر ۱۴۰۳ ثبت شده است

پریروز، عصر لرزش قلبم دوباره بیدارم کرد اما چشم‌هایم را بسته نگه داشته بودم. بین خواب و بیداری. در واقع مغزم بیدار شده بود ولی خودم نمی‌توانستم بیدار شوم. چون فشارم آنقدر پایین بود که قدرت نداشتم چشم‌هایم را باز کنم یا امیر را صدا بزنم. اما توی خواب برای هزارمین بار در این چند ماه اخیر تصمیم گرفتم به دکتر توتونچی زنگ بزنم و داشتم البته توضیح می‌دادم که قلبم موقع حادثه چگونه می‌تپد.

 

یادم هست دنبال واژه برای توضیح بودم و در همان حال خواب و بیدار به او می‌گفتم قلبم طوری می‌تپد انگار که بخواهند درختی را از ریشه بکنند و ریشه‌ها را رگ‌های قلب در نظر بگیرد که با خارج شدن از خاک، توپ ریشه از هم بپاشد. قلب را توپ ریشه قلمداد کردم، همین قدر علمی!

 

دیشب سلین در توصیف بیمار خردسالش نوشته بود «به‌بر هنوز هذیان نمى‌گفت، فقط ابداً میل نداشت از جاش جنب بخورد. هر روز وزن کم می‌کرد، یک‌کم گوشت زرد رنگ و لَخت هنوز به استخوانش چسبیده بود که با هر تپش قلبش از بالا تا پایین مى‌لرزید. انگار که قلبش زیر سرتاسر پوستش بود، بس‌که ظرف یک ماه مریضى لاغر شد، بود. وقتى دیدنش می‌رفتم لبخندهاى دلنشینى تحویلم می‌داد. به همین حالتِ آرام و دوست‌داشتنى از ۳۹ درجه به ۴۰ درجه رسید و روزها و هفته‌ها به حالتى متفکر همان‌جا ماند.»(ص. ۲۹۰)

 

یاد خودم افتادم. آنطور که در پاهایم زدن قلبم، می‌تکاندم. از بس که لاغر شده‌ام مثل به‌بر کوچولو.

 

 

 

*عطار

 

 

همیشه هر وقت به آیه فَلَمَّا رَأَىٰ أَیْدِیَهُمْ لَا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَهً ۚ قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَىٰ قَوْمِ لُوطٍ (هود: ۷۰) می‌رسیدم از خودم می‌پرسیدم چرا حضرت ابراهیم علیه‌السلام از برخورد با فرشته‌ها دچار خوف می‌شود؟ بعد آنها می‌گویند نترس ما برای قوم لوط آمده‌ایم.

 

امروز که مجدداً این آیه را می‌خواندم ذهنم رفت به آیه ۸ سوره انعام که می‌فرماید: وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ ۖ وَلَوْ أَنْزَلْنَا مَلَکًا لَقُضِیَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا یُنْظَرُونَ

 

و گفتند: چرا فرشته‌اى بر او نازل نشده است؟ اگر فرشته‌اى مى‌فرستادیم که کار به پایان مى‌رسید و به آنها هیچ مهلتى داده نمى‌شد.

 

علت آن خوف که به حضرت ابراهیم علیه السلام دست می‌دهد این بود که می‌دانست پایین آمدن فرشتگان برای پایان دادن به امری الهی و نابودی یک قوم است. علت خواهش و تمنایش هم همین بوده که او پدر امت بود و برای مردمش جز رحمت نمی‌خواست. همانطور که پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله پدر امت بود و جز رحمت برای ما نمی‌خواست.

 

خداوند در آیه ۳۳ سوره مبارکه انفال به پیامبر سوگلی‌اش قول داد تا زمانی که او میان مردم است و تا زمانی که استغفار کنندگانی میان مردم حضور دارند، عذاب‌هایی چون عذاب‌های گذشتگان نازل نخواهد شد.

 

با خودم فکر کردم وقتی بعد از حضرت محمد صلوات الله علیه و آله آنگونه با حضرت فاطمه سلام الله علیها رفتار کردند، در آن خانواده کوچک چه کسی در حال استغفار بود؟ چه کسی جز أم ابیها می‌توانست باشد؟

 

در تفسیر صوتی و قطره‌ای آیه به آیه آقای قرائتی(قب) در انتهای تفسیر آیه ۶۸ سوره مبارکه مائده گفتند با توجه به آیه قبل که مربوط به امامت امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام است، اهل کتاب هم باید ولایت ایشان را بپذیرند. بعد از دعای انتهای هر تفسیر یک آن گفتند این الآن به ذهنشان رسیده و جایی ندیدند گفته شده باشد اما، اگر آیه ۶۷ درباره ولایت امام علی علیه‌السلام باشد (رهبری) این آیه بعد از ذکر نام تورات و انجیل اشاره به قرآن کریم است وگرنه لستم علیکم، پوکید.

 

دو «ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» در آیه ۶۷ و ۶۸، نشان دهنده یکسان بودن ماهیت آن دوست. مثل اینکه دکتر بگوید آمپول بزنی خوب می‌شوی، قرص هم بخوری خوب می‌شوی، بیمار متوجه می‌شود ترکیبات هر دو یکی است، یکی مایع یکی جامد است. قرآن ناطق بودن حضرت علی علیه‌السلام است. (لینک کانال ایتا)

 

فعل «سایماخ» در ترکی به معنای «شمردن، به حساب آوردن و اعتنا کردن» است.

 

یک مثلی/متلی هم داریم که پول را هر چقدر بشماری کم می‌شود، به نظرم «آدم‌»ها را هم وقتی که «بشماری»، «کم» می‌شوند.

 

 

 

*از آنجا که ترکی هنر است. (+)