مرا آفرید آن که دوستم داشت

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «درد» ثبت شده است

سال ۹۲ که بعد از برنامه ماه عسل رفتیم کلینیک فیزیوتراپی بهنام و خانم دکتر نفرزاده شروع کرد به کار روی پاهای من، یک بنده خدایی یکهو در کلینیک وارد شد که ادعا می‌کرد در آلمان به نظرم، فیزیولوژی کار کرده. من را ساعتی در جلسات در اختیار او می‌گذاشتند و او هم مثل فیزیوتراپی که از طرف کلینیک بهروزی به منزل می‌آمد در اولین ملاقات معجزه کرد و بعد که دید دم به تله‌اش نمی‌دهم فحش داد (ایموجی خنده)

القصه در یکی از جلسات از خانم نفرزاده پرسید آیا بهتر نیست ماساژدرمانی هم بکنم؟ جواب یک جمله بود: «تضمینی هست که دردناک نباشه؟»

در طول نزدیک دو سالی که دوستان آ.ب مثبتم برای ورزش با من می‌آمدند، حدود یک ساعت صرف مالش یا همان ماساژ ملایم چهار اندام و پشتم می‌شد و نتیجه عالی بود.

در یکی از این سه‌شنبه‌ها مادر امیر هم بود و از اثرات فوق‌العاده ماساژ گفت روی کمر و پایش و بچه‌ها پیشنهاد دادند حالا که می‌روی تهران حتماً بگو برای ماساژت بیایند. مورد اول وقتی شرایط جسمی مرا دانست نیامد ولی مورد دوم را دکتر طب سنتی مادر امیر معرفی کرد و آمد.

طی ماساژ گفت که روغن نعناع که تجربه چندین ساله من نشان داده برای رفع اسپاسم بدنم جواب می‌دهد خوب نیست و بهتر است از روغن سیاه دانه استفاده کنم که باز تجربه چندین ساله من نشان داده روی بدن من اثر منفی دارد درست مثل روغن زیتون و شتر و...

بعد وسوسه برای طب سوزنی و لیزر و فلان در کلینیک این دکتر فرزانه که جان مادر امیر و خیل کثیری را نجات داده شروع شد که قاطعانه رد کردم. و اما ماساژ. خب اولش حتی نرمتر از کاری که دوستانم انجام می‌دادند به نظر می‌رسید و بعد هم دو ساعتی افتادم خوابیدم ولی فاجعه از فردایش شروع شد.

درد شدید در عضلات پشت ساق پا و سفتی و اسپاسم عضلانی ران‌ها که به مدد بوتاکس رام شده بودند و کبودی در بازوی چپم. درد چرخه معیوب را راه انداخته بود: درد آنگاه التهاب آنگاه اسپاسم عضلانی آنگاه شدت درد آنگاه الی آخر.

یاد حرف خانم نفرزاده افتادم. نخیر تضمینی نیست که ماساژدرمانی ایجاد درد نکند.

از صبح دوشنبه درگیریم. یوکو یوکو تولید نمی‌شود (ای ژاپن بد! چشم پزشکیان روشن). امیر یک لوسیون بدن گیاهی ضد درد ایرانی گرفت که تولید همدان عزیزمان است (HESKA,) روزانه سه بار تا یک ماه باید استفاده شود. یوکو یوکو اینطوری نبود. این بین روغن نعناع هم برای رفع اسپاسم استفاده می‌کنم (روغن سیاه دانه افاقه ننمود.) و هنوز درد هست، هرچند اسپاسم حالی به حالی شده است. روزهای سختی است فعلاً

یکی از دوستان آ.ب مثبتم اصرار می‌کند زود است کنسل کنم و بهتر است یکی دو جلسه ادامه بدهم چون او در طب سوزنی تجربه مشابهی دارد که بعد نتیجه خوبی گرفته. اما من نمی‌توانم خطر کنم. دو روز پیش با گریه به امیر می‌گفتم دیگر طاقت درد ندارم. طاقت چسبیدن زانوهایم به هم. تا حد کبودی و پینه بستن حتی با وجود کوسن لای زانوهایم

چطور یادم رفت دکتر نفرزاده چه گفته بود؟ مادر امیر تازه دو شب پیش از کبودی و درد بعد از ماساژش گفت و هنوز اصرار دارد «دختر من خیلی خوب شدم اصلاً نمی‌توانستم راه بروم.» می‌پرسم پس چرا هنوز درد داری و هی باید دراز بکشی؟ می‌گوید چون دکتر طب سنتی مزبور گفته باید بروی «ورزش» و من فعلاً نرفتم. آفرین! فقط ورزش جواب می‌دهد. حتی یک روز در هفته.