مرا آفرید آن که دوستم داشت

۲۴ مطلب در آذر ۱۴۰۳ ثبت شده است

یلدا چه فرقی داشت با شبهای دیگر

جز یک دقیقه بیشتر دلتنگ بودن

 

 

مهدی صفی‌یاری

یکم: قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ ۚ کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکِینَ (روم:۴۲)

بگو: در زمین بگردید و بنگرید که عاقبت پیشینیان که بیشترینشان از مشرکان بودند چگونه بوده است.

 

تقویم تمدن مایاها دقیقاً در 11 آگوست 3114 قبل از میلاد ساخته شده است. مشخص نیست که این برای تمدن مایا چه معنایی داشت. اولین بقایای تمدن میان‌آمریکایی 1000 سال قبل از شروع تمدن بین‌النهرین است.

 در آمریکای مرکزی. 

 

دوم: در صفحه ۴۶۷ آیه ۷۵ زمر و ۷ آیه نخست سوره مبارکه غافر

۱)جز کافران در آیات خدا جدال نمى‌کنند. پس جولانشان در شهرها تو را نفریبد(غافر: ۴)

حتی اگر سطح ۴ حوزه باشد مثل شیخ فتحی و الی آخر.

 

۲) آخرین آیه سوره زمر و آیه ۷ سوره غافر در مورد فرشتگان پیرامون عرش است:

وَتَرَى الْمَلَائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ... (۷۵)

الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُؤْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا... (۷)

در دومی بیشتر توضیح داده که آنها مومنین را دعا می‌کنند.

 

سوم: صفحه ۴۶۸ قرآن کریم آیات ۸ تا ۱۶ سوره مبارکه غافر

آیه ۱۵: رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ

مراد از روح، یا خود وحى است که سبب حیات معنوى جامعه مى‌شود و یا فرشته‌ مأمور وحى.

 

از اینکه قرآن و وحى به روح نامگذارى شده است، «یُلْقِی الرُّوحَ» معلوم مى‌شود که وحى سبب حیات مردم است و پیامبران مردم را براى حیات معنوى دعوت مى‌کنند. «دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ» (تفسیر نور

 

چهارم: در صفحه ۴۶۹ قرآن کریم آیات ۱۷ تا ۲۵ سوره مبارکه غافر 

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‌ بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ (۲۳)

کلمات «آیات» و «سُلْطانٍ» هر کدام به تنهایى در مواردى آمده است ولى هر کجا این دو کلمه با هم باشند در مورد موسى و فرعون است. یعنى حضرت موسى هم معجزاتى ارائه داد و هم با دلیل و برهان با فرعون سخن گفت.

 

إِلى‌ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَذَّابٌ (۲۴)

سرلوحه‌ رسالت انبیا مبارزه با رهبران فساد و کفر است؛

خواه در قالب زور و حکومت و قدرت سیاسى، «فِرْعَوْنَ»

یا در قالب تدبیر و تدارک و شیطنت و قدرت فرهنگى، «هامانَ»

یا در قالب سرمایه و ثروت و قدرت اقتصادى‌ «قارُونَ»

 

پ.ن: هامان وزیر فرعون بود، قارون خزانه‌دار فرعون و از قوم یهود بود.

(منبع)

 

پنجم: در صفحه ۴۷۰ قرآن کریم آیات ۲۶ تا ۳۲ سوره مبارکه غافر کسی که سخن می‌گوید مردی از فرعونیان است که ایمان آورده و ایمانش را مخفی کرده است. در برابر فرعون و خطاب به مردم از بلاهایی که پیش از آن بر مردم پیامبرانی چون حضرت نوح علیه السلام نازل شده است و روز حساب بیم می‌دهد. 

در دیوار نگاره‌های مصر باستان تصاویری هست از روز قیامت البته به سبک خودشان. ترازویی است که در یک کفه آن یک پر حقیقت قرار دارد و در کفه دیگر قلب انسان را قرار می‌دهند. اگر سنگین‌تر یا سبک‌تر از آن پر باشد یعنی گناهکارتر است و به دوزخ افکنده می‌شود. اگر نه پاک است و اهل بهشت. 

میزان همان ترازو است. 

فکر می‌کردم به قلب که در قرآن به آن اشاره شده است و البته در دو حکمت از حضرت علی علیه السلام (حکمت ۴۰ و ۱۰۸) به قلب تأکید شده.

امروز سخنرانی شنیدم از استاد شجاعی که خوب ایمان را عقل می‌پذیرد ولی برای اینکه استحکام بیابد باید قلبی بشود و نمی‌شود مگر با تکرار و مجاهدت.

 

چقدر این صفحه قرآن را دوست داشتم. 

به سخنان فرعون هم دقت کنید، می‌گوید می‌ترسم موسی و برادرش هارون در زمین فساد کنند آنچه من به شما می‌گویم راه رشد شماست: «سبیل الرشاد».

این همان اتفاقی است که در زمان ظهور پیش خواهد آمد صیحه آسمانی در صبحگاه و صیحه شیطانی در شامگاه.

 

پ.ن: بالطبع هر کجا منبع ذکر نشده مکاشفات بنده حقیر است. 

 

مى‌شنوم که مادرم یک‌ریز حرف می‌زند... دارد زندگی‌ش را براى خانم ویتروو تعریف مى‌کند... دوباره و سه‌باره می‌گوید تا او خوب بفهمد که من چه بچۀ بدى بوده‌م!... ولخرج!... ولنگار!... تنبل!... که هیچ چیزم به پدرم نرفته... آدم آنقدر دقیق... با پشتکار... با همت... اما بدشانس... که زمستان پیش مرد... بله...

اینها را می‌گوید اما بشقاب‌هایى را که روى سرش می‌شکست نه! مادرم این را هم تعریف نمی‌کند که اوگوست چطور توى پستوى مغازه

گیس‌هاش را می‌گرفت و دنبال خودش می‌کشید. جاى خیلى تنگ و کوچکى که واقعا براى جر و بحث ساخته نشده بود...

از این چیزها یک کلمه هم نمی‌گوید...

بله، جامان تنگ بود اما هـمدیگر را خیلى دوست داشتیم. از این چیزها تعریف مى‌کند. بابا آن‌قدر دوستم داشت، آن‌قدر به همه چیز حساس بود که رفتارم... نگرانی‌ها... خطرهایى که خودم را دچارشان می‌کردم، بدبختی‌هایى که به سرشان مى‌آوردم بالاخره مایهٔ مرگش شـد... از بس غصه خورد طبعأ. دق کرد! بله! ماجراها را وقتى این‌طورى تعریف‌ می‌کنی... تا اندازه‌اى به‌نظر منطقى می‌رسد، اما خیلى بیشترش مزخرف و کثافت و دروغ است...

 

مرگ قسطی/ لویی فردینان سلین/ صفحه ۵۵

 

 

این کاریکاتور سال ۱۹۵۸ در مجله طنزی در اسلوواکی منتشر شده.

کاریکاتور و توضیحش را آذر ماه ۹۵ از اینستاگرام آقای اسدالله امرایی برداشتم.

امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام: 

دوستان تو سه شخص هستند و دشمنان تو نیز؛ 

سه شخصْ دوستانِ تو: دوست‌ِ تو و دوستِ دوستِ تو و دشمنِ دشمنِ توست. 

و دشمنانت: دشمنِ تو و دشمنِ دوستِ تو و دوستِ دشمنِ توست.

 

حکمت ۲۹۵

 

پزشکیان می‌دانم خودت گفتی نمی‌فهمی ولی بفهم. حرکه گذاری هم کردم که اشتباه نکنی.

 

«... اینجاست که به استراتژی جدید محور غرب به رهبری آمریکا علیه محور مقاومت میرسیم و آن چیزی نیست بجز نابودی ایده‌ها، یا نابودی فرهنگ مقاومت.

 

تاریخ نشان داده است که ارتش‌ها ممکن است شکست بخورند، اما ایده‌ها پابرجا می‌مانند. اسرائیل و متحدانش این واقعیت را درک کرده و به جای تمرکز بر نابودی نظامی، بر تخریب ایدئولوژیک و روانی حلقه‌های ضعیف مقاومت تمرکز کردند. تبلیغات گسترده، خیانت داخلی و ایجاد حس بی‌معنایی در مبارزات، مقامات حزب بعث و فرماندهان ارشد سوریه را به مقاومت ناامید کرد.

شما تاثیر این اقدامات را در داخل کشور خودمان هم می‌توانید ببینید. برخی از مخاطبان دلسرد شدند. موج رسانه‌ای افرادی مانند علیزاده لندنی و هیات همراه در کنار تلاش بسیار گسترده لیبرال‌های داخلی در رسانه‌ها این خیانت را در ایران رقم زدند. 

 

دقت داشته باشید که سقوط مقاومت سوریه نتیجه حملات نظامی نبود، بلکه پیامد یک استراتژی چندلایه بود که شامل خیانت داخلی، کودتای نرم و جنگ روانی گسترده بود. بشار اسد، که زمانی نمادی از مقاومت در برابر اسرائیل و غرب به شمار می‌رفت، به‌گونه‌ای به تصویر کشیده شد که گویی به آرمان مقاومت خیانت کرده و فرار کرده است. این هدف اصلی جنگ رسانه‌ای امروز دشمن است که بشار اسد با این برچسب در اذهان باقی بماند.

رهبر ایران هم در سخنرانی اخیر خود با هوشمندی اشاره‌ای به این موضوع کرد که نباید بشار اسد اینگونه به تصویر کشیده شود. ایشان فرمودند که ما بارها خطر را به دولت و ارتش سوریه هشدار داده بودیم اما گویا این اخبار در بدنه اطلاعاتی سوریه گم شده و به مقامات بالا نمی‌رسیدند ... 

در ضمن آمریکا با اینکار چند هدف دیگر را هم دنبال می‌کند. اول سعی می‌کند مسؤل اصلی این اتفافات را که رهبری به درستی اعلام کرده بود آمریکا است را گردن اسد و خیانت وی بیاندازد و در مرحله بعد اگر در آینده شرایط تغییر کرد و ایران بخواهد وارد سوریه شود، جریاناتی در ایران زبانشان دراز باشد که چرا می‌روید دفعه قبلی ندیدید چه اتفاقی افتاد و در نهایت برای اینکه دیگر بشار اسد جایی برای برگشت در آینده سوریه نداشته باشد این طرح را عملی کرده است. 

دلایل زیاد است و وقت اندک بماند برای آینده. 

 

دقت کنید این تصویرسازی روحیه مقاومت را به‌شدت تضعیف کرد،اما بعد از سخنرانی اخیر رهبری همه باید علیه این توطئه قلم به دست بگیرند. 

برای ما سقوط سوریه با تمام هزینه‌هایش یک درس بزرگی به همراه داشت: نابودی مقاومت تنها با از بین بردن ایده‌ها و ایمان ممکن است، نه صرفاً از طریق نبردهای نظامی.»

 

بخشی از تحلیل آقای میلاد رضایی (کانال ایتا)

 

 

‏علیرضا زادبر: «دو تصویر از سوریه باید در ذهن افکار عمومی ثبت شود:

۱. ظرف ۴۸ ساعت اسرائیل بیش از ۳۰۰ بار تاسیسات، زیرساخت‌ها، بنادر را بمباران و خاک را تصرف کرد.

۲. آشوب در مناطق مختلف، اعدام های خیابانی و سهم خواهی بیش از ۱۵ گروه که تمامی ندارد. 

‏با عراق همین کار را کردند

با افغانستان همین کار را کردند

با لیبی همین کار را کردند

با سوریه همین کار را کردند

تحریم کردند، اختلاف انداختند، سال‌ها نزاع داخلی، میلیون‌ها کشته، خلا قدرت و آغاز مجدد جنگ داخلی اما ناتمام!

نه از تفنگ آمریکایی و نه از ریش تکفیری‌ها آزادی بیرون نمی‌آید.»

 

دوست دارم یادی کنم از کتاب کودکی‌ام «ای آزادی! تو چقدر خوبی» (+

 

 

هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿۲۳﴾

 

خدا فرمود من مؤمن‌ هستم؛ بخش پایانی سوره مبارکه «حشر» همین است؛ فرمود خدا سلام است و مؤمن است و مهیمن است و عزیز و جبار و متکبر. 

«مؤمن» معنایش این نیست که کسی بگوید من به خدا و قیامت اعتقاد دارم، وگرنه «خدا مؤمن است» یعنی چه؟ 

«مؤمن» یعنی ایمنی بخش؛ یعنی امان‌ بخش، امنیت بخش، کسی که امنیت می‌بخشد. 

ما یک وقت به دیگری امان می‌دهیم یک وقت خودمان را در امان نگاه می‌داریم. اگر خودمان بخواهیم در امان باشیم و به خودمان امنیت بدهیم، باید برویم در پناهگاه، پناهگاه را هم خدا فرمود: «کَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی». 

«مؤمن» کسی است که به خودش امنیت بدهد، ایمنی بدهد، خب ایمنی به چیست؟ 

به این است: 

ـ اصول دین را معتقد باشد.

ـ به فروع دین عمل کند. 

«آمَنَ»؛ یعنی خودش را حفظ کرد؛ اگر از ما سؤال کنند که حفظ او به چیست، می‌گوییم به اصول دین، معتقد و به فروع دین، عامل باشد. 

آن وقت آن وصفی که ذات اقدس الهی دارد ما هم پیدا می‌کنیم؛ خدا ایمنی بخش است نسبت به دیگران، ما ایمنی بخش هستیم نسبت به خودمان. 

آن کسی که امنیت می‌بخشد، ایمنی می‌آورد، امان می.‌دهد و از عذاب می‌رهاند، «مؤمن» است. ما نباید بگذاریم این بدن، این جان، این خواص ما بسوزند، اگر نگذاشتیم اینها بسوزد، شدیم مؤمن؛ یعنی ایمنی بخشیدیم و اگر رها کردیم، «مؤمن» نیستیم. 

اگر کسی «مؤمن» باشد، حتماً به این فکر است که مشکل جامعه را حل کند، چون اصلاً «مؤمن» یعنی ایمنی بخش، امنیت بخش، امان بخش! در درجه اول، خودش را از امنیت برخوردار می‌کند و در درجه دوم، جامعه را از امنیت برخوردار می‌‌کند. 

اگر کسی «مؤمن» باشد، حتماً به این فکر است که مشکل جامعه را حل کند!

پیاده سازی سخنرانی آیت الله جوادی آملی 

 

متأسفانه یک مدت رزق از صفحات روزانه نداشتم، تا امروز میان آیات ۶۷ تا ۷۴ سوره مبارکه زمر رسیدم به آیات ۷۱ و ۷۳ سوره زمر که بسیار شبیه هم هستند.

وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ زُمَرًا 

وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا

 

زمر: (بر وزن صرد) دسته‌‏ها و فوجها. مفرد آن زمره است، فقط دو بار در قرآن مجید آمده است.

در هر دو از فعل سیقَ به معنای رانده شدن و روان شدن استفاده شده. 

اما:

«فتحت ابوابها» (۷۱) برای جهنم و «وفتحت ابوابها» (۷۳) برای جنت.

حرف واو، حالیّه است، چرا که جهنّم به منزله زندان است و درِ زندان هنگامی گشوده می‌شود که زندانی یا زندانیانی را بدانجا برسانند. ولی برای بهشتیان به احترام ایشان درها قبلاً باز شده و آماده تشریف فرمائی و ورود ایشان است.

(تفسیر نور)

 

«ملت» نمی‌تواند ریاست جمهوری‌ی مردی را بپذیرد که، در برابر «هجوم»، «سکوت» می‌کند چون مؤدب است. البته زیباست. وسوسه‌ کننده است. ولی این مرد زیبای نجیب، سخنور قابلی به نظر نمی‌آید. سخنوری تنها مشخصه‌ی درشت و قابل بحث «ملت» است. و یک سخنور خوب و قابل، کسی است که «جسور» و «کله شق» باشد.

 

از آرشیو وبلاگ قشنگم (+) سال ۸۸

دنبال اسم کتابی بودم رسیدم به سلسله نوشته سیاسی انتخابات آن دوران. الآن پیر شدم، ذهنم کُند شده، به سمت سکوت رانده می‌شوم.